اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 21
نصرتى كه آن نصرت متضمن احكام نفوس گذشته
آنان[1] و شمشير
برندهشان است ياريشان كرد، اطاعت كردند و از بعضى از آنچه را كه مشاهده كردند
اشاره و تعبيراتى نمودند؛ ولى به زبان تشويق و كنايه و رمز؛ كه جامع بين پنهان
كردن و آشكار گفتن است، اين براى به جا آوردن حقوق حكمت بود.
38/ 2 پس استعداد مخاطبان در تلقى و برداشت آنچه كه رسولان و سپس
كاملان از اوليا آورده و بيان داشتند گوناگون بود، لذا دستهاى از مردم به طور
مطلق پذيرفتند- خواه فهميده و خواه نفهميده- اينان همگى اهل اسلاماند، دسته ديگر
از آنان مطلقا انكار ورزيدند، اينان همان كافرانند، و نزديك به اينان اهل طغيان و
سركشىاند؛ و اگر چه از جهتى يقين دارند، و از ايشان دستهاى هست كه به برخى ايمان
دارد و به برخ ديگر كافر است، و دسته ديگر از ايشان سرگشته و متحير بين اقدام و
باز ايستادن در امر معجزات انبيا است، يعنى عاجز از توافق بين خرد نارساى خويش و
شريعت آن پيغمبر است. اينان چهار طايفهاند.
39/ 2 سپس (گوييم:) طايفه نخستين اقسام و دستهاى چنداند:
40/ 2 دستهاى در مقام ظاهر ايستاده و پا را فراتر از آن ننهاده و
تعبير و تفسير نكرده و مطلقا عقلش را كنار گذارده و شوق و رغبتى به اين كه بداند
نشان نمىدهد، اينان همان ظاهرىها هستند كه بسنده بر صورت عبادات نمودهاند.
41/ 2 دسته ديگر به آنچه كه وارد شده مطلقا ايمان آوردند ولى قوه نظريشان
ادراكشان را يارى و مساعدت نكرد، وگرنه به آنچه كه مراد خداوند و كاملان از سفرا
و انبياى او است ايمان مىآوردند و خشكى بر ظاهر نمىورزيدند، بلكه اثبات صفات
كمال نموده و پروردگارشان را از آنچه كه شايسته جلال و بزرگى او نيست تنزيه
مىكردند، ولى آنگونه كه خداوند خودش را مىداند؛ نه از آن جهت كه امثال آنها
تصورش را مىكنند، بلكه گويند: چه بسا امرى نسبت به ادراك صفتى كمالى؛ شايسته جلال
و عظمت الهى باشد؛ ولى نسبت به علم حق به آن صفت كمالى نقص و كاستى باشد- و
همينطور بر عكس- و اين حال و روش