اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 159
ذاتى و احديت است، و هر موجودى كه تعينش
ملازم وى باشد- و بلكه ذاتش باشد- هم ازلى است و هم ابدى، و به جهت مطلق بودنش
هميشه بوده و هيچ چيز با او نبوده است، وگرنه به آن تقيّد پيدا مىكرد، چون وى در
حال الحاق تعيّن در ذاتش غير متعيّن بوده؛ لذا اكنون هم همانگونه است كه (در مقام
مطلق بودنش) بوده.
فصل چهارم
354/ 3 و به جهت اطلاقش داراى معيت ذاتى با هر موجودش هست، و حضورش
با اشيا عبارت است از علمش به آنها، و اشيا عبارت است از تعينات تعقلات او؛ هم
چنان كه حقايق اشيا تعقّلات تعينات آنها است، بنابر اين از علم او هم سنگ ذرهاى
نه در زمين و نه در آسمان پنهان نيست، لذا علم او به كلى؛ كلى است و به جزئى جزئى؛
و به هر چيزى همانگونه كه آن چيز هست- حتى به خودش- مىباشد. و علم او به خودش
عين علم او به تمام معلومات است[1]، پس تمام
علوم او- مانند ديگر صفات- تعلقشان ازلى است، هر تعقلى عبارت است از شأن مخصوص او
در لحظه و آن مخصوص خود كه نسبتهاى علم او مىباشد، كليات آن (تعقلات) ماهيات، و
جزئيات آن؛ هويات ازلى غير مجعول ناميده شده است، چون آن جا نه وجودى غير او راست
و نه جاعلى براى آنچه كه در ذات وى است، زيرا علم او در ذات اقدس احديتش از جهت
نعت وحدانى و از نظر وصف هيولانى است، يعنى اختلاف در نسبتهاى او به حسب اختلاف
متعلّقات است، و اين سبب تبعيّت علم او مر معلومات راست- ولى نه مستنبط گرفته شده
از افراد- بنابر اين علم او فعلى[2] است نه
مانند علوم مردمان كه انفعالى مىباشد.
[1] - بلكه علم او به كلى و جزئى و محيط و محاط و عقل و
هيولا كلى محيط است- بدون اختلاف حيثيت و تقدم- يعنى او جزئيات را بهگونه احاطه و
كلى مىداند، تقييد و جزئى بودن از ناحيه معلوم است نه عالم، و علم او تابع معلوم
نيست- نه در علم ذاتى- كه روشن است، و نه در علم ظهورى فعلى، زيرا فيض اشراقى و
وجود منبسط مقدم بر ماهيات و تعيّنات است.
[2] - علم فعلى علمى است كه وجود خارجى مستفاد از آن
است، در مقابل علم انفعالى كه از ارتسام اشيا در نفس حاصل مىشود. م
اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 159