اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 144
نمىشود، و ما پيش از اين از قول محقق طوسى
قدس سره نقل كرديم كه: هر ماهيتى وجودش عين خودش است و براى ذات خودش واجب است، و
هر چه كه وجودش ضرورى باشد واجب است، پس آن (وجود) واجب است، سپس گوييم: هيچ واجبى
جز او نيست- به جهت محال بودن تعدد واجب- و امكان آن هست كه از اين برهان براهين
بىشمار ارزشمندى استنباط و استخراج گردد.
برهان پنجم
291/ 3 اگر وجود مطلق موجود نباشد؛ معدوم خواهد بود، وگرنه آشكارترين
بديهيات دروغ خواهد بود و اعتماد از امور علمى برخواهد خاست، ولى اگر معدوم به
معنى متصف به عدم باشد؛ اتصاف وجود به عدم و اجتماع دو نقيض لازم خواهد آمد، ولى
اگر مطلقا به معنى برخاستن باشد؛ پس اگر وجود مطلق برخاسته شده و نابود گردد؛ هر
وجودى- حتى واجب- نابود خواهد گشت، هم چنان كه اگر مطلق انسانيت از بين برود؛ هر
انسانيتى از بين رفته و انسانى باقى نخواهد ماند، پس برخاستن و نابودى وجود واجب
محال است، و همينطور برخاستن و نابودى وجود مطلق هم محال است، و هر چه كه برخاست
و نابودى وجودش محال باشد واجب است؛ و اين مطلب در مباحث عقلى اثبات گرديده است.
292/ 3 گفته نمىشود: در اين دو شك است: نخست آنكه واجب بالذاتى كه
مورد بحث است چيزى است كه برخاست و نابودى وجودش براى ذات خودش محال است؛ و اينجا
سخن از برخاست و نابودى وجود موجود مطلق است، چون برخاست و نابودى وجود واجب را
لازم دارد، زيرا مطلق لازم آن (وجود) است و برخاست و نابودى لازم؛ ملزوم برخاستن
ملزوم است، و اين مانند برخاستن عقل اوّل است كه نزد آنان لازم واجب با لذات است،
و شكى نيست كه وجوب آن به غير است نه به ذات.
293/ 3 چون جوابش اين است كه: برخاستن حقيقت كلى كه ذات افراد و قوام
بخش آنها است عين برخاستن و نابودى افرادى است كه از آن جمله وجود واجب مىباشد،
چون
اسم الکتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) المؤلف : خواجوي، محمد الجزء : 1 صفحة : 144