اسم الکتاب : ترجمه شرح دعاى سحر المؤلف : فهري، سيد احمد الجزء : 1 صفحة : 14
على الاطلاق پيدا مىكنند و هر لحظه نورى و
معرفتى افاضه مىشود.
هر
دمش با من دلسوخته لطفى دگر است
اين
گدا بين كه چه شايسته انعام افتاد
كريمه فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما اخْفِىَ
لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اعْيُنٍ[1] (هيچ كس نمىداند كه از براى آنان چه چيزى دور از درك و ديد ديگران
نگهدارى شده است، چيزى كه باعث روشنى ديدهها است) درباره كسانى است كه تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ[2]
(پهلو از بستر برمىدارند و با پروردگار خود به راز و نيازند) وَ في ذلِكَ فَلَيْتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ[3].
شرحى كه هم اكنون به خوانندگان معرفت جو تقديم مىشود نورى است مقتبس
از مشكات پنجمين پيشواى جهان شيعه كه به صورت دعا و در قالب الفاظ بر شيعيان و
پويندگان راه عرفان و حقيقت افاضه شده است و بر قلب يكى از فرزندان راستين او
برتابيده و آن نور به صورت كلمات جملهها و سطور در آمده و تنزل وجودى پيدا كرده
است.
آرى اين شرح به قلم يكى از عارفان دل آگاه و شب زندهدارانى است كه
پيوسته در سراسر عمر، نيمههاى شب با خداى بزرگ خود مناجاتها و راز و نيازها داشته
است و روح عطشان خود را با زمزم معرفت سيراب كرده است. اين روح در اثر اتصال به
مبدأ قدرت آنچنان نيرومند گشته كه در عين سلوك إلى اللّه و ارتقاء به سوى وحدت، از
كثرات و عالم ماده و معاشرت با اجسام باز نمانده است و آنچنان مقام دلگشاى جمع
الجمعى