از استاد ابو على شنيدم كه گفت بنده بطاعت ببهشت رسد و بادب اندر
طاعت، بخداى تعالى رسد.
و هم از وى شنيدم كه گفت كسى ديدم كه خواست كه اندر نماز، دست فرا
بينى كند دست او فرو گرفت[7] [تا
ببينى نرسيد[8]].
[و اشارت اندرين معنى فرا خويشتن كرد زيرا كه ممكن نبود كه كسى از
كسى اين بتواند دانستن[9]].
و استاد ابو على [هرگز[10]]
پشت باز نگذاشتى روزى اندر مجمعى بود خواستم كه بالش فرا پشت او نهم، [از بالش[11]] فراتر شد، پنداشتم كه از بالش از
آن سبب فراتر شد كه سجّاده ندارد[12] گفت پشت
بازنگذارم پس از آن در حال وى نگاه كردم، خود عادت پشت بازگذاشتن نداشته بود[13].
[6] - متن عربى: فالاديب الذى اجتمع فيه خصال الخير و
منه المأدبة اسم للجمع. و اديب آنست كه خصلتهاى نيك در وى مجتمع بود و ازين ماده
است« مأدبه» كه نام مهمانى است.