اكنون ضعيف شدم[1]، روى باز آن مرد كردم[2] و چيزى بوى دادم، بنستد[3] گفت نه آنست كه تو مىپندارى، فرانپذيرفت، برفت[4].
[1] - مب: شدهام.
[2] - مب: من با وى رفقى بكردم.
[3] - مب: فرانگرفت.
[4] - مب: و رفق من قبول نكرد. و گفتهاند صوفى بنگردد و اگر بگردد متكدر نشود.