اسم الکتاب : ترجمه رساله قشيريه المؤلف : عثماني، حسن بن احمد الجزء : 1 صفحة : 437
سهل عبد اللّه گويد خداى[1]
تعالى خلق را بيافريد گفت با من راز گوئيد و و اگر راز نگوئيد بمن نگريد و اگر اين
نكنيد [از من بشنويد و اگر اين نكنيد بر درگاه من باشيد و اگر اين همه نكنيد[2]] حاجت خواهيد از من[3].
[از استاد ابو على دقّاق رحمه اللّه شنيدم كه[4]]
سهل عبد اللّه گفت نزديكترين دعاها باجابت دعاء حال بود [و دعاء حال آن بود[5]] كه خداوند وى مضطرّ بود كه ويرا
از آن چاره نباشد[6].
ابو عبد اللّه المكانسى[7]
گويد نزديك جنيد بودم، زنى اندر آمد، گفت دعا كن كه پسرى از [آن[8]] من گم شده است گفت [برو[9]] صبر كن زن بشد[10]
و بازآمد و دعا خواست گفت صبر كن گفت صبرم[11]
برسيد و طاقتم[12] نماند
[دعا كن مرا[13]] جنيد
گفت [اگر[14]] چنين
است كه تو ميگوئى[15] برو [باز
خانه شو[16]] كه پسر
تو[17] بازآمد،
زن بشد، پسرش[18] باز آمده
بود [بشكر نزديك جنيد آمد[19]] جنيد را
گفتند بچه بدانستى آن بازآمدن گفت خداى عزّ و جلّ[20]
مىگويد: