responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : ترجمه رساله قشيريه المؤلف : عثماني، حسن بن احمد    الجزء : 1  صفحة : 365

از شيخ ابو عبد الرّحمن [سلمى‌] شنيدم كه نصر آبادى را بسيار گفتندى كه على قوّال بشب شراب خورد و بروز بمجلس تو آيد، قول ايشان [بروى‌[1]] نشنيدى تا روزى اتّفاق افتاد كه مى‌شد و يكى با وى، از آنك اين سخن گفتى بر على قوّال، او را يافت افتاده، جائى بر خاك كه اثر مستى برو پيدا بود و بحالى بود كه دهن وى مى‌بايست شستن اين مرد گفت چند گويم شيخ را باور نمى‌كند از ما، اينك على قوّال برين صفت افتاده است. نصر آبادى در وى نگرست و اين ملامت‌كننده را گفت او را بر گردن خويش گير و باز خانه او بر، چاره نبود تا چنان كرد كه فرمود[2].

مرتعش گويد با ابو حفص [حدّاد] بعيادت بيمارى شديم و [ما[3]] جماعتى بوديم [شيخ‌] ابو حفص بيمار را گفت خواهى كه بهتر شوى‌[4] گفت خواهم [ابو حفص‌] اصحابنا را گفت هر كسى پاره ازين بيمار برگيريد، بيمار اندر ساعت درست شد و با ما[5] بيرون آمد ديگر روز ما همه بر بستر افتاديم‌[6] [و مردمان بعيادت ما همى آمدند[7]].


[1] - مب: ندارد.

[2] - مب: اتفاق را روزى نصر آبادى مى‌گذشت و يك تن ازيشان كه على را بد گفتى با وى بودند على را ديدند جايى مست افتاده قى كرده اين مرد شيخ را گفت چند ترا گويم و نشنوى اينك على را بنگر كى بر چه صفت است نصر آبادى بنگرست اين مرد را گفت وى را بر گردن گير و با خانه وى بر اين مرد هيچ چاره نديد جز فرمان وى را كار بستن او را بر گردن گرفت و با خانه برد.

[3] - مب: ندارد.

[4] - مب: درست شوى.

[5] - مب: اصحاب را گفت اين رنج از وى برداريد بيمار برخاست و با جماعت.

[6] - مب: و ما همه صاحب فراست( ظ: فراش) گشتيم.

[7] - مب: ندارد.

اسم الکتاب : ترجمه رساله قشيريه المؤلف : عثماني، حسن بن احمد    الجزء : 1  صفحة : 365
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست