اسم الکتاب : ترجمه رساله قشيريه المؤلف : عثماني، حسن بن احمد الجزء : 1 صفحة : 154
شرّ خويش[1]
و قصد سلامت خويش نكند از شرّ خلق كه اول قسمت نتيجه خرد داشتن نفس او بود و دوم[2] مزيّت خويش ديدن بر خلق و هركه
خويشتن حقير دارد متواضع بود و هركه فضل خويش بيند بر ديگران متكبّر بود.
رهبانى را ديدند گفتند او را تو راهبى گفت نه كه من سگبانىام[3] اين نفس من سگى است فرا مردمان
همىافتد، ويرا از ميان ايشان بيرون آوردهام تا [مردمان] از وى سلامت يابند.
مردى [بكسى] بگذشت از پارسايان [آن پير] جامه از وى فراهم گرفت آن
مرد گفت جامه چرا[4] فراهم
گرفتى از من [كى] جامه من پليد نيست گفت ظن خطا كردى پيراهن من است كه پليد است.
جامه فراهم گرفتم[5] تا جامه
تو پليد نگردد.
و از آداب عزلت آنست كه علم حاصل كند آن قدر كى اعتقاد وى درست گردد
تا ديو ويرا از راه بنبرد بوسواس[6] و علم
شرعيّات را بياموزد آنقدر كه فريضه بگزارد[7]
تا بناء كار وى بر بنياد محكم باشد.
و عزلت اندر حقيقت جدا بازشدنست از خصلتهاى نكوهيده زيرا كه تأثير در
بدل كردن صفات نكوهيده است بصفات پسنديده نه دور شدن از وطن و براى اين گفتهاند
كى[8] عارف كيست
گفتند كائن بائن با مردمان بود بظاهر و از ايشان
[1] - اصل: و حق بنده آن بود كه عزلت اختيار كند و اعتقاد
كند بعزلت از خلق سلامت مردمان از شر او.