كنيت او ابو العباس است، در سنه احدى و سبعين و اربعمائة در وجود آمد
و در سنه سبع و ثمانين و اربعمائة با او بيعت كردند. و مادر او ترك بود. چون پدرش
مقتدى[3] بمرد، سه
روز وفات او را پنهان داشت. و جهت سلطان هديه و خلعت فرستاد [143 ر] و غرض خود
حاصل كرد، آنگاه وفات پدر ظاهر گردانيد.
و در [عهد او] كار ملاحده قوّت گرفت و خوف ايشان در دل مردم افتاد، و
مقدّم ايشان حسن بن صباح بوده اصلش از مرو بود، به مصر رفت و با اهل بيت دعوى كرد.
و در كشتن مردم طريقههاى پوشيده اختراع كردند، چنانكه كودك
بفرستادندى تا پيش شخصى مدتها خدمت كردى، ناگاه فرصتى نگاه داشتى و او را بكشتى.
گويند باطنيان از اتابك شيراز برنجيدند، مكتوب بدو نوشتند كه كشتن تو
پيش ما آسان است، اگر باور ندارى از ركابدار بپرس كه تا با تو بگويد. و كس
بركابدار فرستاد كه حال خويش با اتابك بگو! و ركابدار از كودكى باز خدمت اتابك
ميكرد، و بدو اعتماد تمام داشت. ازو حال پرسيد. گفت راست ميگويند و من از آن
ايشانم و اگر در باب اتابك حكمى فرمايند، نتوانم كه درحال بجاى نيارم. اتابك به
باطنيان نامه نوشت و عذرها خواست و هدايا فرستاد.
و در سنه احدى و عشرة[4] و خمسمائه
وفات يافت، و مدّت خلافتش بيست و