اسم الکتاب : تحف العقول ت حسن زاده المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 515
يك اندرز
روزى عدهاى از شيعيان،
در نزد امام باقر 7 بودند و امام 7، آنان را پند مىداد و
[از گناهان] بر حذر مىداشت و حال آن كه، آنان غافل بودند و سرگرم خويش. اين مطلب
حضرت را خشمگين ساخت، پس كمى سر به زير انداخت آنگاه سرش را بلند كرد و رو به آنان
فرمود: به درستى كه اگر گوشهاى از سخن من، در قلب يكى از شما، جاى گرفته بود،
همانا جان باخته بود.
هان! اى سايههاى بىروح
و اى فتيلههاى خاموش! گويا شما، چوبهاى تكيه داده شده بر ديوار و بتهاى دست
ساخت، هستيد. آيا طلا را از سنگ بر نمىگيريد؟، آيا از نور تابان، پرتو نمىگيريد؟
آيا لؤلؤ از دريا به دست نمىآوريد؟ سخن درست را از هر آن كه گفت، بستانيد هر چند
خودش، بدان عمل ننمايد. چرا كه خداى مىفرمايد: «به سخن گوش فرا مىدهند و بهترين
آن را پيروى مىكنند» [زمر 39، آيه 18].
واى بر تو اى فريفته!
آيا كسى را كه به دو [چيز] ناپايدار مىدهى و او [چيز] پايدار مىبخشدت را شكر
نمىگزارى؟ يك درهم از بين مىرود و در برابرش ده تا هفتصد درهم كه چندين برابرش
است، از جانب بخشندهاى ارجمند، باقى مىماند، خداوند هنگام پاداش، به تو مىدهد.
اوست كه به تو غذا مىدهد و سيرابت مىكند و تو را مىپوشاند و تندرستت مىدارد و
تأمينت مىكند و از آن كس كه به هراس مىاندازدت حفظ مىكند و آن كس كه در شب و
روز، تو را نگهدارى مىكند و هنگام بيچارگى، پاسخت مىگويد و در آزمونگيرى از تو،
خواهان رشد توست؛ گويا تو شبهاى گرسنگى و ترست را از ياد بردهاى كه او را
فراخواندى و او پاسخت داد، با نيكو احسانى كه بر تو نمود، سپاسش را واجب ساخت؛ پس
تو او را در ميانه جمعى كه به يادشان بودى فراموش كردى و در آنچه، فرمان داد، به
مخالفت برخاستى. واى بر تو! به راستى كه تو دزدى از دزدان گناه هستى. هر زمان كه
شهوت يا دستيازى به گناه، بر تو پيش آيد، به سويش شتابى و با نابخردى خويش، بدان
گناه، پردازى و مرتكبش شوى چنان كه گويى تو در ديد خدا نيستى و يا گويى خدا در
كمين تو نيست. اى جوياى بهشت! چقدر خوابت طولانى و مركبت آهسته و همّتت ضعيف و
ناتوان است. پس خدا را [شگفتا] از اين خواهنده و درخواست. و اى آتش گريز! چه
شتابان مركبت را به سوى دوزخ، مىتازانى و چه پرتلاش اسباب فرورفتن در آتش را گرد
هم مىآورى.
اسم الکتاب : تحف العقول ت حسن زاده المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 515