اسم الکتاب : تحف العقول ت حسن زاده المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 403
[6 اجمعين]. معاويه نتوانست عداوت و
حسد خود را پنهان نمايد، لذا گفت: اى حسن! اينك خرماى تازه را براى ما وصف نما.
امام حسن 7 در پاسخ او، فرمود: آرى، اى معاويه! باد آن را باردار نمايد
و آفتاب در آن بدمد و مهتاب آن را رنگ آميزى نمايد و گرما آن را بپزاند و شب آن را
سرد سازد؛ سپس بر سر سخن خود رفت و فرمود: منم فرزند آن كس كه دعايش مستجاب مىشد،
منم فرزند آن كس كه مقام قرب او به پروردگارش به قدر طول دو انتهاى كمان يا
نزديكتر از آن بود، منم فرزند آن شفاعتگرى كه شفاعتش پذيرفته شده است، منم فرزند
مكّه و منا، منم فرزند آن كس كه قريش مجبور به تسليم در برابر او شد، منم فرزند آن
كس كه پيرو او خوشبخت شود و رهاكنندهاش بدبخت گردد، منم فرزند آن كس كه زمين براى
او پاككننده و سجدهگاه قرار داده شده، منم فرزند آن كس كه اخبار آسمانى پيوسته
برايش مىرسيد. منم فرزند آنان كه خداوند، پليدى را از ايشان دور ساخت و خوب
پاكيزه و پاكشان نموده است. پس معاويه گفت: اى حسن! به گمانم هنوز دلت خلافت
مىخواهد؟ امام حسن 7 گفت: واى بر تو اى معاويه! همانا خلافت حقّ كسى
است كه به روش پيامبر خدا 6 رفتار نمايد و به طاعت خدا
پردازد، به جان خودم سوگند كه ما نشانههاى هدايت و چراغهاى تقواييم، ولى تو اى
معاويه! از افرادى هستى كه سنّتهاى پيامبر را تباه ساختند و بدعتها را احيا نمودند
و بندگان خدا را به بردگى خويش درآوردند و دين خدا را بازيچه خود نمودند؛ موقعيّتى
كه به دست آوردى از بين رفتنى است و زندگى اندكى نمايى و عقوبت هميشگى آن را به
دنبال دارى. اى معاويه! به خدا سوگند كه خداوند دو شهر آفريده يكى در مشرق و يكى
در مغرب كه نام آنها «جابلقا» و «جابلسا» است و خداوند بر آن دو شهر پيامبرى جز
جدّ من رسول خدا 6 مبعث نكرده است. در اين هنگام معاويه گفت:
اى ابا محمّد! ما را از شب قدر آگاه ساز.
امام حسن 7
فرمود: آرى! چنين مسائلى را مطرح كن! به راستى، خداوند آسمانها را هفت و زمينها
را هفت و جنّ را از هفت و انسان را از هفت آفريد؛ پس بايد شب قدر را از شب بيست و
سوم تا شب بيست و هفتم جستجو كنى. امام حسن 7 اين بگفت و از جاى
برخاست.
اسم الکتاب : تحف العقول ت حسن زاده المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 403