اسم الکتاب : تحف العقول ت جعفری المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 226
ترديد در كلام است] او را ملزم [نه در بند مكان است و نه
محدود به زمان، و نه در قيد ترديد و اگر]. رفعت مقام او بدون صعود و فراز، و حضور
او بىهيچ جابجائى است. نيست و نابود را بيافريند، و بود را از صحنه هستى بيرون
برد. جز او را در يك زمان دو صفت نباشد. انديشه به همان ايمان به بودن او تواند
رسيد، و اعتقاد به همان محض وجود اوست نه بصفتى جز در وجود او، او خود خالق صفات
است نه آنكه با آنها تعريف شود، و باختيار او علوم شناخته مىشود نه آنكه او با آن
ابزار شناخته شود، پس اين خداى بىهمتا و بىمانندى مىباشد- پاك و منزّه است-،
اوست شنوا و بينا.
سخنانى كوتاه از امام
حسين 7 «در زمينههاى: پند، حكمت، زهد، و امثال آن»
1- آن حضرت 7
در طىّ مسير خود به كربلا فرمود[1]: براستى كه
اين سرا دگرگون گشته و تغيير قيافه داده و خوبيهايش رو به زوال است، و جز رطوبتى
كه بر ته كاسه نشيند، و جز يك زندگى پست و كم ارزشى- مانند چراگاهى كه جز گياه
زيانبخش و بيماركننده در آن چيز ديگرى نمىرويد- از آن باقى نمانده است.
آيا نمىبينيد كه به حقّ
عمل نمىشود، و باطل را رها نمىسازند؟! در يك چنين وضعى بايد مرد باايمان آرزوى
مرگ كند [و اين وضع اسفناك مؤمن را عاشق شهادت و لقاى پروردگار مىسازد] چرا كه من
مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز ستوه فكر و رنجش دل ندانم، براستى كه
مردم گوش به فرمان و پيرو دنيايند، و عقيده و آئين چون لعابى بر سر زبان آنان
مىباشد كه تا زندگيشان روبراه است آن را مىچرخانند، و چون به گرفتارى آزموده
شوند افراد ديندار كم شوند».
2- به مردى كه در حضور
او از فردى بدگوئى و غيبت مىكرد فرمود: اى مرد، دست از بدگوئى و غيبت بردار، زيرا
كه آن خوراك روزانه سگهاى دوزخ است.
[1] طبرى از عقبة بن أبى العيزار نقل كرده است كه
گفت: حسين 7 در« ذى حسم» برخاست و سپاس خداى بگفت و او را ستايش كرد
آنگاه فرمود:«
ُ امّا بعد، أنّه قد نزل من الأمر ما ترون و أنّ الدّنيا قد تنكّرت
- إلخ» يعنى:« كارى« پيش آمد كه
مىبينيد و دنيا دگرگون گشته- تا آخر خطبه».
اسم الکتاب : تحف العقول ت جعفری المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 226