هر دو سوارگان و دلاوران بسيارى را نابود ساختند و هر دو در
ميدان جنگ در پى خدعه و قتل يك ديگر بودند.
و هر دو بر اثر غيرت
دلاورى كه داشتند از تيغ و شمشير نهراسيدند و هيچ امرى آنان را مانع و جلو- گير از
جنگ نبود.
پس برو اى على كه ديگر
بمثل چنين دلاورى دست پيدا نميكنى و اين سخن كه گفتم بسيار محكم و مبالغه در آن
نيست.
من بايد از او خونخواهى
كنم اى كاش در وقتى كه عقلم بجا بود حضور ميداشتم پس از مرگ چنين سواره قريش خوار
شد و ذلت مايه هلاكت و خوارى اوست سپس گفت سوگند بخدا پس از قتل برادرم قريش هيچ
گاه روى خوشى نخواهد ديد.
فصل 26 جنگ بنى قريظه
چون احزاب، منهزم شدند و
از مسلمانان شكست يافتند رسول خدا ص بجانب بنى قريظه آهنگ نمود و على ع را باتفاق
سى تن از مردم خزرج بطرف آنها فرستاد فرمود بهبين نامبردگان بحصارهاى خود وارد
شدند يا خير على ع چون نزديك بديوارهاى حصارشان رسيد شنيد كه به سخنان بيهوده
پرداختهاند على ع برگشته و آنچه شنيده بود بعرض رسانيد فرمود آنها را بحال خود
گذار كه خدا بزودى ترا بر آنها چيره خواهد ساخت زيرا خدائى كه ترا بر عمرو عبد ودّ
پيروزى داد همان خدا هم ترا ذليل نخواهد كرد