خليفه پس از من و جانشين من و حجت خداست بر همه آفريدگان خدا.
و على بن جعفر اعتماد
عجيبى به برادرش موسى داشت و همواره ملازم آن جناب بود و كوشش بسيارى داشت كه امور
دينى خود را از او اخذ نمايد و مسائل مشهورى دارد كه از برادر بزرگوارش سؤال كرده
و پاسخهائى از آن جناب شنيده.
و اخبار در باره ادله
امامت آن حضرت بيشتر از آنست كه ما در اينجا آورده و توصيف نموديم.
باب شانزدهم معجزات و
خوارق عادات.
هشام بن سالم گفته پس از
رحلت حضرت صادق ع من و محمد بن نعمان معروف به صاحب الطاق در مدينه بوديم ديديم
مردم گرد عبد اللَّه درآمده و او را پس از درگذشت پدرش امام ميدانند و مى- خواهند
با او بعنوان ولايت بيعت كنند ما در حالى كه مردم اطرافش را گرفته بودند بر او
وارد شده پرسيديم نصاب زكاة چقدر است؟ گفت در هر دويست درهمى، پنج درهم پرسيديم در
صد درهم چه مقدار؟
گفت دو درهم و نيم! از
اين پاسخ تعجب كرده گفتيم بخدا سوگند، مرجئه همچنين عقيده نخواهند داشت، عبد
اللَّه گفت بخدا قسم منهم نميدانم مرجئه در اين خصوص چه عقيده دارند! هشام گويد ما
دست خالى و بلكه گمراه كه نميدانستيم چه بايد كرد و بچه كسى پناهنده بايد شد از
خانه عبد اللَّه بيرون آمده و باتفاق ابو جعفر احول وارد يكى از كوچههاى مدينه
شده و مىگريستيم و