حجاج دستور داد تا او را حاضر ساختند چون حضور يافت پرسيد، تو
قنبرى؟ گفت آرى پرسيد از قبيله همدانى؟ گفت آرى پرسيد مولا و بنده على بن ابى
طالبى گفت خدا مولاى من است و امير المؤمنين على ع ولى نعمت من است گفت از دين على
ع بيزارى بجو گفت هر گاه از دين او بيزارى جستم تو مرا به دينى بهتر از آن هدايت
خواهى كرد.
حجاج گفت من اكنون عزيمت
كشتن ترا دارم هر گونه قتلى كه دوست ميدارى بگو تا ترا به همان طريق بكشم. قنبر
گفت من اين كار را بعهده خودت واگذاشتم پرسيد براى چه گفت براى آنكه بهر طريقى كه
مرا بكشى بهمان طريق ترا خواهم كشت و آقاى من امير المؤمنين بمن اطلاع داده كه
(مثل گوسفند) ترا به ستم و ناحق مىكشند حجاج دستور داد سر از بدنش جدا كردند.
و اين پيشآمد نيز از
اخبار غيبى على ع است و از معجزات آن جناب و از جمله علوم پيمبران و رسولان بشمار
ميرود و در رديف آثار گذشته است.
فصل- 69 پيشآهنگى
خالد بن عرفطه
سويد بن غفله گفت مردى
حضور امير المؤمنين ع شرفياب شده عرضكرد از وادى القرى گذشتم و ديدم خالد بن عرفطه
درگذشته اينك براى آمرزش گناهان او براى وى استغفار كن.
على ع فرمود از اينسخن
دست بردار زيرا او نمرده و نخواهد مرد مگر هنگامى كه پيشآهنگ لشكر گمراهى شود كه
پرچمدار آن، حبيب بن جماز باشد، مردى از پائين منبر عرضه داشت سوگند بخدا