الهى هيچ گاه از خير و خوشى بهرهمند نگرديد شما همان
شترصفتانى هستيد كه ساربانشان را از دست داده هر گاه بخواهند آنها را از گوشه
گردآورند از جاى ديگر متفرق ميشوند.
فصل- 46 دادخواهى
از نخستين هنگامى كه
پيغمبر اكرم ص بمنصب نبوت نامزد شد و اين افسر سلطنت الهى بر سر مبارك گذارد تا به
امروز بحمد خدا روى خوشى نديدم زيرا در كودكى كه بآن جناب گرويدم از ترس دشمنان
بيمناك بودم و چون بزرگ شدم با مشركان پيكار مىكردم و با منافقان مخالفت مىنمودم
تا اينكه خداى متعال پيغمبرش را قبض روح كرد آن هنگام قيامتى عجيب و مصيبتى بزرگ
رخ داد و من همواره در خوف و رجا بسر مىبردم و بيش از حد به بيچارگى مبتلا بودم
تا بيارى خدا بخير گذشت سوگند بخدا از كودكى تا پيرى شمشير زدم و او مرا امر به
شكيبائى مىنمود و همه اين قدمها در راه خدا و يارى رسول او بود و اميدوارم بزودى
اسباب آسايش چنانچه بچشم مىبينيم براى من فراهم شود.
گويند پس از اين بيان
مدتى زيست نكرد كه دل دوستان را داغدار ساخت.
هنگامى كه على ع در رحبه
بود فرمود اى مردم سرانجام كار شما باينجا رسيده سوگند بپروردگار- آسمان و زمين
دوست من رسول خدا ص با من چنين تعهد كرد كه امت پس از درگذشت من با تو حيله خواهند
كرد.