شده و استيلا پيدا مىكنند و غلبه آنها از نقطه نظر حقيقت
آنها نيست كه آنان شايسته بمقام خلافتاند بلكه سبب استيلاى ايشان آنست كه آنها از
معويه پيروى كرده و بهدف خود رسيده و شما از فرمان من سرپيچى نموده گرفتار دست
آنها شديد.
سوگند بخدا همه مردم از
دست رئيسان و سران خود و ستمگرى آنان مىترسند و من كه امام عادل و پيشواى دادگرى
هستم از ستم رعيتهاى خود ميهراسم من از شما مردم عدهاى را بكار اجتماعى اداره
امور مردم برگماشتم، خيانت كرديد و بحيلهگرى گذرانديد و برخى از كسانى را كه امين
ملت شمرده بودم بر خلاف انتظار سرمايه مردم را گردآورده و پيش معويه فرستاد و
ديگرى هر چه از مردم گرفته بود بخانه خود برد و با اين عمل نسبت به احكام قرآن سهل
انگارى نمود و بر خدا جرى شد و كار به خيانت مىكرد و بالاخره شما مرا درمانده
ساختيد.
سپس دست مبارك به طرف
آسمان بلند كرد و گفت پروردگارا از زندگانى سير شده و نميخواهم در ميان اين مردم
بمانم و از تعقيب آرزوى خود ملول شدم.
پروردگارا بزودى ملاقات
يار باوفاى خود رسول خدا ص را روزى من فرما و مرا از اين روزگار و مردمش را از من
آسوده ساز كه پس از من روى رستگارى نخواهند ديد.
فصل- 45 نكوهش از
كوفيها
اى كوفيها شما را براى
جهاد با اين مردم دعوت كردم نپذيرفتيد و سرانجام شما و ايشان را بيان كردم و عليه
آنان خواندم اجابت ننموديد و پند و اندرز دادم بگوش نگرفتيد و بالاخره منظور آنست
كه بود و نبودتان يكسان بوده من كلمات حكمت آميز را براى شما مىگفتم از آنها
احتراز مىكرديد و موعظههاى نافعه براى شما بيان ميكردم از آنها روگردان بوديد و
مانند الاغى چند كه از شير ژيان مى-