بار گران عيبناك شده و ظاهر آن صحيح است و يا مانند مدارا
كردن جامه كهنه است كه از هر طرف كه دوخته شود از طرف ديگر پاره مىگردد و رنجى بر
صاحب آن باقى مىماند.
فصل- 39 تحريص به
پيكار
على ع هنگامى كه شنيد
بسر بن ارطاة به طرف يمن توجه كرده مردم را بسركوبى او دعوت ميكرد و آنان كندى
ميورزيدند فرمود اى مردم نخستين بيچارگى و ابتداى پيمانشكنى شما از هنگامى بود كه
دانايان و صاحب رايان از ميان شما رفتند همانها كه چون با كسى ملاقات ميكردند سخن
براستى ميگفتند و گفتگو بعدالت ميكردند و دعوت را اجابت مىنمودند. سوگند بخدا من
شما را در آغاز و انجام آشكار و نهان شب و روز، صبح و عصر براى پيكار با دشمن دعوت
كردم و سخن من در شما تأثير نكرد و از كارزار فرار كرديد و پشت بجنگ داديد آيا اين
موعظههاى من بحال شما نتيجه نداد و اين همه كه شما را براه هدايت و فهم دقايق
خواندم فائده نكرد؟ من از مصلحت شما باخبرم و ميدانم چه عملى ميتواند كجى شما را
بصورت صحيحى درآورد و سوگند بخدا خود را براى اصلاح شما بفساد و بيچارگى نمياندازم
زيرا شما اصلاحپذير نميباشيد.
ليكن اندكى بمن مهلت
دهيد زيرا بخدا سوگند مىبينم بزودى مردى (مراد حجاج بن يوسف است) بر شما مسلط شود
كه شما را هلاك سازد و عذاب نمايد و او را هم خدا چنانچه شما را معذب داشته عذاب
كند همانا در خوارى مسلمانان و دين اسلام همين بس كه پسر ابو سفيان مردم رذل و
بدكار را عليه ما بخواند و آنها اطاعت نمايند ليكن من شما را كه دانا و نيكيد عليه
او دعوت كنم نه پذيريد و زير بار نرويد آرى اين عمل، رويه پرهيزكاران نميباشد.