174- عن حذيفة بن اليمان
قال: جاء العاقب و السيد أسقفا نجران يدعوان النبي 6 و سلم
إلى الملاعنة؛ فقال العاقب للسيّد: إن لاعن بأصحابه فليس بنبيّ و إن لاعن بأهل
بيته فهو نبيّ! فقام رسول اللّه 6 و سلم فدعا عليا فأقامه عن
يمينه ثم دعا الحسن فأقامه عن يساره ثم دعا الحسين فأقامه عن يمين علي ثم دعا
فاطمة فأقامه خلفه فقال العاقب للسيد: لا تلاعنه إنك إن لاعنته لا نفلح نحن و لا
أعقابنا! فقال رسول اللّه 6 و سلم: لو لاعنوني ما بقيت بنجران
عين تطرف.
حذيفة بن يمان گفت: عاقب
و سيد دو اسقف از نجران آمدند و پيامبر 6 را به ملاعنه دعوت كردند. عاقب به سيد
گفت: اگر با اصحاب خود ملاعنه كند پيامبر نيست ولى اگر با خاندان خود ملاعنه كند
پيامبر است. رسول خدا برخاست و على را خواند و او را در طرف راست خود قرار داد و
حسن را خواند و او را در طرف چپ خود قرار داد، سپس حسين را خواند و او را در طرف
راست على قرار داد، آنگاه فاطمه را خواند و او را پشت سر خود قرار داد. عاقب به
سيد گفت: با او ملاعنه مكن، اگر ملاعنه كنى نه ما و نه نسل ما رستگار نمىشويم.
پيامبر خدا فرمود: اگر ملاعنه مىكردند در نجران كسى باقى نمىماند.
175- با سند ديگرى جريان
مباهله از ابن عباس شبيه روايت 169 نقل شده و تفاوتهاى اندكى در عبارت روايت وجود
دارد.
176- عن أبي البختري ان
رسول اللّه 6 و سلم أراد أن يلاعن أهل نجران بالحسن و الحسين
و فاطمة :.
ابو البخترى گفت: پيامبر
خدا خواست، با اهل نجران با حسن و حسين و فاطمه ملاعنه كند.
هر كس بخواهد راجع به
مفهوم اين آيه شريفه استقصا كند، به تفسير قرآن و به كتاب «الارشاد الى اثبات نسب
الاحفاد» مراجعه كند. آنچه ما آورديم، خلاصهاى از آن