نگذشت تا اينكه پسر بچهاى آمد و در طرف راست او ايستاد و
اندكى نگذشت زنى آمد و در پشت سر آنها ايستاد، پس آن جوان ركوع كرد و آن پسر بچه و
آن زن نيز ركوع كردند، پس آن جوان بلند شد آنان هم بلند شدند پس آن جوان سجده كرد
و آن پسر بچه و زن نيز سجده كردند.
به عباس گفتم: اى عباس
كار بزرگى است. عباس گفت: آرى كار بزرگى است، آيا اين جوان را مىشناسى؟ گفتم: نه.
گفت: اين محمد بن عبد اللّه بن عبد المطلب پسر برادر من است. آيا اين پسر بچه را
مىشناسى؟ گفتم: نه. گفت: او علىّ بن ابى طالب 7 است. او نيز پسر برادر من است.
آيا اين زن را مىشناسى؟ گفتم: نه.
گفت: او خديجه دختر
خويلد همسر اوست. اين پسر برادرم خبر مىدهد كه پروردگار او پروردگار آسمانها و
زمين است و اوست كه وى را به اين دينى كه بر آن است فرمان داده. به خدا سوگند در
روى زمين جز اين سه نفر، بر اين دين نيستند.
10 و از آياتى كه
درباره آنان نازل شده، سخن خداوند است: وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ
الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ
أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ
و به وسيله صبر و نماز
يارى بجوييد و همانا آن (نماز) گران است مگر براى خاشعان، همانان كه مىدانند كه
پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد.
(سوره بقره آيات 45- 46)
126- عن ابن عباس في قوله: (استعينوا بالصبر و الصلاة و إنّها لكبيرة إلّا على
الخاشعين) قال: الخاشع: الذليل في صلاته، المقبل عليها، يعني رسول اللّه صلّى
اللّه عليه و عليا، 7. و قوله: (الّذين يظنّون أنّهم ملاقوا ربّهم و
أنّهم إليه راجعون)، نزلت في علي و عثمان بن مظعون، و عمّار بن ياسر و أصحاب لهم