1098- عن عمر بن صهيب، عن أبيه قال: قال رسول اللّه 6 يوما
لعلي: من أشقى الأولين؟ قال: الذي عقر الناقة. قال: صدقت، فمن أشقى الآخرين؟ قال:
لا أدري. قال: الذي يضربك على هذه. و أشار النبي صلى اللّه عليه و آله و سلم بيده
إلى يافوخه.
قال: فكان عليّ يقول: يا
أهل العراق أما و اللّه لوددت أن لو انبعث أشقاكم فخضب هذه اللحية من هذه. و وضع
يده على مقدم رأسه.
عمر بن صهيب از پدرش نقل
مىكند كه رسول خدا روزى به على گفت:
شقىترين اولين كيست؟
گفت: كسى كه شتر (صالح) را پى كرد، گفت: راست گفتى، شقىترين آخرين كيست؟ گفت:
نمىدانم، گفت: كسى كه به اينجاى تو مىزند و با دستش به فرق سرش اشاره كرد.
مىگويد: على همواره مىگفت: اى اهل عراق دوست دارم كه شقىترين شما برخيزد و اين
ريش را از اين خضاب كند و دست خود را بر جلوى سرش مىگذاشت.
1099- عن زيد بن أسلم
أنّ أبا سنان الدؤلي حدّثه أنّه عاد عليّا في شكوة اشتكاها فقال له: لقد تخوّفنا
عليك يا أبا الحسن في شكواك هذا. فقال، و لكنّي و اللّه ما تخوفت على نفسي منه،
لأنّي سمعت الصادق المصدّق 6 يقول: إنّك ستضرب ضربة هاهنا، و ضربة ههنا- و أشار
إلى صدغيه- يسيل دمها حتى يخضب لحيتك و يكون صاحبها أشقاها كما كان عاقر الناقة
أشقى ثمود.
زيد بن اسلم گفت: ابو
سنان دؤلى به او خبر داد كه على را در يك بيمارى كه به او عارض شد عيادت كرد و به
او گفت: اى ابو الحسن ما در اين بيمارى بر تو ترسيديم، على گفت: ولى من از آن
نترسيدم چون از صادق مصدق (پيامبر خدا) شنيدم كه مىگفت: بزودى به تو ضربتى از
اينجا مىزنند و (به گيجگاه خود اشاره كرد) و خون از آن مىريزد و ريش تو را خضاب
مىكند و كسى كه اين كار را مىكند شقىترينشان است همانگونه كه پى كننده ناقه،
شقىترين قوم ثمود بود.
1100- عن عمير بن عبد
الملك قال: خطبنا عليّ 7 على منبر الكوفة