اصحاب اليمين» 937- عن عبد اللّه بن مسعود، قال: أوّل شيء
علمته من أمر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله أنّي قدمت مكّة في عمومة لي و أناس
من قومي نبتاع منها متاعا، و كان في أنفسنا شراء عطر، فأرشدنا إلى العباس بن عبد
المطلب فانتهينا إليه و هو جالس إلى زمزم، فجلسنا إليه فبينا نحن عنده إذ أقبل رجل
من باب الصفا، أبيض تعلوه حمرة و عليه ثوبان أبيضان، يمشي عن يمينه غلام أمرد حسن
الوجه مراهق تقفوهما امرأة، ثم استقبل الركن و رفع يديه و كبّر، فقام الغلام عن
يمينه و رفع يديه ثمّ كبّر، و قامت المرأة خلفهما فرفعت يديه و كبّرت فأطال
القنوت.
و ذكر الحديث إلى قول
العباس: هذا ابن أخي محمد بن عبد اللّه و الغلام علي بن أبى طالب، و المرأة خديجة،
ما على وجه الأرض أحد يعبد اللّه بهذا الدين إلا هؤلاء الثلاثة.
عبد اللّه بن مسعود گفت:
نخستين چيزى كه از كار پيامبر خدا دانستم اين بود كه همراه با عموهايم و گروهى از
قبيلهام به مكه آمديم تا كالايى از آنجا بخريم و مىخواستيم عطر بخريم، ما را به
عباس بن عبد المطلب راهنمايى كردند نزد او رفتيم و او كنار زمزم نشسته بود، نزد او
نشستيم و در آن زمان كه ما پيش او بوديم ديديم كه مردى از باب صفا آمد كه رنگ سفيد
مايل به سرخ داشت و بر او دو جامه سفيد بود و از طرف راست او نوجوانى زيبا روى
تازه رسيده راه مىرفت و پشت سر آنها زنى بود، آنگاه ركن را قبله قرار داد و دستهاى
خود را بلند كرد و تكبير گفت و نوجوان در طرف راست او ايستاد و دستهاى خود را
بلند كرد و تكبير گفت و آن زن در پشت سر آنان ايستاد و دستهاى خود را بلند كرد و
تكبير گفت و او قنوت را طولانى كرد.
حديث را ذكر كرد تا رسيد
به اينكه عباس گفت: اين، پسر برادر من محمد بن عبد اللّه است و آن نوجوان، علىّ بن
ابى طالب 7 و آن زن، خديجه است و در روى زمين جز اين سه نفر كسى خدا را با اين
دين عبادت نمىكند.