مىدانى دستور بده اين مقدار طعام به من بدهند، پيامبر سخن او
را پذيرفت، فاطمه گفت: يا رسول اللّه اگر صلاح مىدانى براى من هم همان مقدار كه
به عمويم دادى بده، پيامبر فرمود: آرى. سپس زيد بن حارثه گفت: يا رسول اللّه به من
زمينى داده بودى كه زندگى من از آن بود سپس آن را از مىگرفتى، اگر صلاح مىدانى
آن را به من برگردان. فرمود: آرى. من (على) گفتم: اگر صلاح بدانى مرا متولى آن حقى
كه خدا آن را در كتاب خود براى ما قرار داده يعنى خمس كن تا آن را در زمان حيات تو
تقسيم كنم و كسى بعد از تو در ان با من نزاع نكند. پيامبر فرمود: چنين كن و پيامبر
مرا متولى آن كرد و در زمان حيات او من آن را تقسيم مىكردم، سپس ابو بكر مرا
متولى آن كرد و در زمان حيات او آن را تقسيم مىكردم، سپس عمر مرا متولى آن كرد و
من آن را تقسيم مىكردم، تا اينكه آخرين سال زندگى عمر بود كه مال بسيارى به او
رسيد و او حق ما را جدا كرد و نزد من فرستاد و گفت: اين حق شماست آن را بگير.
من گفتم: امسال ما از آن
بى نياز هستيم و مسلمان به آن احتياج دارند و آن سال آن را برگردانيد و ديگر بعد
از او هيچ كس ما را به سوى آن نخواند، تا اكنون كه من در اينجا هست. عباس با من
ملاقات كرد و گفت: يا على آن روز از ما چيزى را گرفتى كه هرگز به ما باز گردانيده
نشد.
295- عن مجاهد في قوله
تعالى: (و لذي القربى) قال: هم أقارب النبي الذين لم يحل لهم الصدقة.
مجاهد درباره «و لذى
القربى» گفت: آن خويشاوندان پيامبر هستند كه صدقه براى آنان حلال نيست.
296- عن مجاهد، قال: كان
النبي صلى اللّه عليه و آله و سلم و أهل بيته لا تحلّ لهم الصدقة فجعل لهم الخمس.
مجاهد گفت: براى پيامبر
و خاندان او صدقه حلال نبود پس براى آنان خمس را قرار داد.
297- عن قتادة قال: سهم
ذوي القربى طعمة كانت لقرابة رسول اللّه صلى اللّه