اسم الکتاب : ترجمه روضة الواعظين فتال نيشابوري المؤلف : مهدوي دامغاني، محمود الجزء : 1 صفحة : 494
به خود برگيريد.»[1]
امام صادق 7 فرموده است: چون به گرمابه مىروى به هنگام بيرون آوردن لباسهايت بگو
پروردگارا! حلقه نفاق را از من بيرون آر و مرا بر ايمان استوار بدار، و چون به
گرمخانه نخست درآمدى بگو، پروردگارا! من از شر نفس خود به تو پناه مىبرم و از
آزار آن به تو پناه مىجويم و چون به گرمخانه دوم برآمدى بگو پروردگارا! از من
پليدى ناپاك را بزداى و پيكر و دل مرا پاك گردان و اندكى آب گرم بردار و بر فرق سر
خويش بريز و هم بر دو پاى خود از آن بريز و اگر مناسب بود جرعهيى از آن بياشام كه
مثانه را پاك و زه كشى مىكند. در گرمخانه دوم اندكى درنگ كن و چون به گرمخانه سوم
درآمدى بگو از آتش به خدا پناه مىبريم و از او بهشت را مسألت مىكنيم و اين سخن
را تا هنگامى كه از آن گرمخانه بيرون مى- آيى تكرار كن و بر تو باد كه آب سرد و
افشره خنك نياشامى كه آشاميدن آن در گرمابه معده را تباه مىكند و بر خود آب سرد
مريز كه بدن را ناتوان مىكند و چون بيرون آمدى، آب سرد بر هر دو پاى خود (پشت پا)
بريز كه اين كار بيمارى را از تنت بيرون مىكشد و چون جامه خويش بر تن كردى بگو
پروردگارا! جامه تقوى بر من بپوشان و مرا از پستى دور دار كه چون اين چنين كنى از
هر درد در امان باشى.[2] امام صادق
7 فرموده است: سه چيز فربه مىكند و سه چيز نزار و لاغر. آن سه، كه فربه مىكند،
پيوسته به گرمابه رفتن و استشمام بوى خوش و جامه نرم پوشيدن است و آن سه، كه لاغر
مىكند، پيوسته خوردن تخم مرغ و ماهى و پرخورى است. و منظور از پيوسته به گرمابه
رفتن، روز در ميان است. زيرا اگر همه روز گرمابه برود، از گوشت بدنش كاسته مىشود.[3] رسول خدا
6 فرمودهاند: هر كس به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده است بدون بستن لنگ به
گرمابه نمىرود.[4] رسول خدا
6 فرمودهاند: با حنا خضاب كنيد كه نور چشم را مىافزايد و
[2]. به نقل از صفحه 27 كتاب الفقيه، در صفحه 316
جلد اول محجة البيضاى ملا محسن كاشانى، چاپ حوزه و به نقل از من لا يحضره الفقيه
صدوق كه در صفحه 52 مكارم الاخلاق طبرسى، چاپ بيروت، آمده است. م.
[3]. در صفحه 54 مكارم الاخلاق طبرسى به نقل از من
لا يحضره الفقيه آمده است. م.
[4]. در كافى، ص 497، ج 6، زير شماره 3 و در
الفقيه، ص 25، آمده است. م.
اسم الکتاب : ترجمه روضة الواعظين فتال نيشابوري المؤلف : مهدوي دامغاني، محمود الجزء : 1 صفحة : 494