اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 337
است. ولى اگر در ظاهر و باطن به سر سپردگى و تقرّبى آگاهانه
چنان كند مؤمن است. پس بنده (تواند) مسلمان باشد. (و مؤمن نباشد) و نمىتواند مؤمن
باشد مگر اينكه مسلمان باشد.
(1)
شرح خروج از ايمان
(2) (انسان) به پنج سبب
از كارهايى كه شبيه يك ديگر و شناخته شدهاند از ايمان بدر رود: كفر، شرك، گمراهى،
فسق و ارتكاب گناهان بزرگ.
(3) معنى كفر هر آن
معصيتى باشد كه از راه سرپيچى و انكار و سبك شمردن و سستى در هر (تكليفى) از خرد و
كلان سر از فرمان خدا تافته شود و مرتكب آن كافر و مصداق و معناى كفر است.
هر كس، از هر كيش و
گروهى باشد، پس از آنكه بدين شرح معصيتى ورزد به راستى كافر است.
(4) و معنى شرك هر
معصيتى باشد كه كسى سر تافتن از فرمان خدا را كيش و آيين خود سازد.
چنين كسى مشرك است و
خواه آن معصيت كوچك باشد يا بزرگ بهر صورت مرتكبش مشرك است.[1] (5) و معنى گمراهى،
نادانى به تكليف واجب است، و آن اين است كه (كسى) يكى از طاعتهاى بزرگ را كه بنده
جز به آنها شايسته ايمان نيست، با وجود آمدن بيان و استدلال بر آن، ترك كند و
ترككننده نه از سر انكار و اعتقاد به انكار و سرپيچى از آن، بلكه از روى سستى و
بيخبرى و پرداختن به چيزى ديگر آن را ترك كرده باشد. چنين كسى گمراه و منحرف از
راه ايمان و نادان به آن و بيرون شده از آن است و تا وقتى بدين صفت كه وصفش كرديم
باقى است همچنان سزاوار نام و مصداق گمراهى است. اگر از روى هواپرستى به گونهاى
از گونههاى نافرمانى، از راه سرپيچى و سبك شمارى و سستى گراييده است (در اين
صورت) كفر كرده و اگر از راه تأويل و تقليد و تسليم رضا شدن به گفته پدران و
گذشتگانش، به اعتقاد بدان گراييده شرك آورده است،[2] و كم باشد كه انسان در
گمراهى درنگ كند و هواى نفسش او را به دامان برخى از آنچه وصف كرديم نكشاند.[3] (6) و معنى
فسق هر معصيتى از نافرمانيهاى بزرگ است كه مرتكب آن انجام دهد يا براى لذّت و شهوت
و شوق غالب (بر نفس) بدان در آيد، اين فسق است و مرتكبش فاسق و به سبب فسق از
ايمان بدر رفته است و اگر آن را ادامه دهد تا به حدّ سهل انگارى و سبك شمارى
(تكاليف و واجبات) كشد واجب آيد كه از جهت سهل انگارى و سبك شمارى، كافر شمرده
شود.
[1] اين نوعى از« شرك» است ولى نه به معناى مصطح
معروف آن.