اى گروه (كوفيان) نابودى
و مرگتان باد! درين هنگام كه ما را به فريادرسى خود خوانديد شتابان به فريادتان
رسيديم. شمشيرى را كه از آن ماست هم به روى خود ما بركشيديد و آتشى را كه ما بر
دشمنان خود و شما گيرانده بوديم بر خود ما افروختيد و به زيان اولياء و دوستان خود
يك دل و همدست شديد و دستيار دشمنانتان گشتيد، بىآنكه عدالتى در ميان شما برقرار
كنند يا شما آرمانى بدانها داشته باشيد و بىآنكه بدعتى از ما سر زده و به
ناهنجار، رأى سست و خطايى از ما صادر شده باشد. (3) هان، چه نكبتها كه بر شما رسد!
ما را وانهاديد[2] در حالى كه
هنوز شمشيرها در نيام است و خاطرها آسوده است و رأى ما برنگشته، ولى شما چون
همپروازى ملخها بر آن شتافتيد و چون پياپى درآمدن پروانگان (بر سر شمع) از پس يك
ديگر فرو ريختيد. نابودى و آوارگى از آن طاغوتها و گردنكشان امّت و راندگان احزاب
و دور افكنان قرآن و وسوسه پذيران دم شيطان و تحريفكنندگان كلام حقّ و
خاموشكنندگان مشعل سنّتها و پيوند دهندگان زناكاران به دودمان[3] و مسخرهكنندگانى كه قرآن را پاره
پاره كردند.[4] (4) به خدا
سوگند كه به راستى، اين واگذشتن نامردانه در ميان شما زبانزد همگان است و رگ و
ريشه شما بر آن رسته و بيخهاى وجودتان بر آن (نامروّتى) استوار شده. پس شما براى
باغبان[5] خود
پليدترين ميوه گلوگير خاردار و گواراترين ميوه خوشگوار براى رباينده زور گوييد. (5)
هلا، نفرين خدا بر پيمانشكنانى كه پيمانها و سوگندها را پس از استوارى آن و با
آنكه خدا
[1] مورّخان و سيره نگاران آوردهاند: چون مردم
حلقهوار از هر سو پيرامون امام حسين( 7) گرد آمدند حضرت بيرون آمد تا
با آنان سخن گويد و ايشان را دعوت به سكوت فرمود ولى از مراعات سكوت خوددارى كردند
تا آنكه به ايشان فرمود: واى بر شما! سبب چيست كه خاموش نمىشويد تا سخن مرا
بشنويد؟ در حالى كه من شما را به راه رستگارى فرا مىخوانم، هر كه از من اطاعت كند
از ره يافتگان است و هر كه از من فرمان نبرد از هلاكشدگان باشد و اينك همه شما از
فرمان من سرتافتهايد و به سخنم گوش نمىدهيد، به راستى كه شكمهايتان انباشته از
حرام است و حرامخورى بر دلهايتان نقش بسته، واى بر شما! آيا ساكت نمىشويد؟ آيا به
سخن من گوش نمىدهيد؟! پس ياران عمر بن سعد به سرزنش يك ديگر پرداخته گفتند: به او
گوش فرا دهيد، پس( امام) حسين 7 برخاست و فرمود:
نابودى و مرگ بر شما ... تا پايان-
سيد ابن طاوس در اللّهوف و طبرسى در الاحتجاج، اين روايت را آوردهاند.
[2] در پارهاى نسخهها به جاى« تركتمونا»،[
كرهتمونا و تركتمونا- ما را بد شمرديد و ترك ما كرديد] آمده است.
[3] مراد معاويه است كه زياد بن ابيه را با شهادتى
فضيحت بار به پسرى ابو سفيان و برادرى خود ملحق ساخت.- م.
[4] در اصل« عضين» آمده كه به معنى چند پاره كردن
است( كه اشاره به وقعه صفّين و داستان بر نيزه كردن پارههاى قرآن به اشاره عمر و
عاص از سوى معاويه تواند بود يا مراد پذيرفتن پارهاى از قرآن و ترك پارهاى ديگر
است.- م.) يا مراد مشركانند كه گفتههاى خود را به كذب و سحر و كهانت و شعر تقسيم
كردند، و گويند« عضين» در زبان قريش« سحر» باشد.( كه دو احتمال اخير بعيد
مىنمايد.- م.)
[5] در پارهاى نسخهها[ شجا للنّاظر- گلوگير
نگهبان و بيننده] آمده و درست همان« الناطر- باغبان و دشتبان» است.
اسم الکتاب : رهاورد خرد، ترجمه تحف العقول المؤلف : ابن شعبه حرّاني الجزء : 1 صفحة : 241