اسم الکتاب : ترجمه ثواب الأعمال و عقاب الأعمال شيخ صدوق المؤلف : بندرريگي، ابراهيم الجزء : 1 صفحة : 315
پاك شدى و بهشت نيز برايت پاك شد. بخدا سوگند برآوردن حاجت او
را بيش از دو ماه روزه پى در پى همراه با اعتكاف آن ماهها، در ماه حرام، دوست
دارم.
ثواب ديدار با برادران
و دست دادن و معانقه با آنان
1- ... اسحاق بن عمار
مىگويد: هنگامى كه در كوفه بودم، برادران مؤمن زيادى به ديدنم مىآمدند و من دوست
نداشتم مشهور شوم. و مىترسيدم از اين كه مشهور شوم شيعه هستم.
به همين جهت به غلام خود
دستور دادم هر كس به ديدن من آمد و مرا خواست بگو اين جا نيست. در آن سال به سفر
حج رفتم. هنگامى كه امام صادق 7 را ملاقات نمودم با من مانند هميشه
نبود و با من سنگين برخورد نمود. عرض كردم: فدايت گردم. چرا اين گونه با من برخورد
مىنماييد. فرمودند: زيرا تو با مؤمنين آن گونه برخورد مىكنى. عرض كردم: فدايت
گردم من فقط از معروف شدن مىترسيدم و خدا خوب مىداند كه چقدر آنها را دوست دارم.
فرمودند: اى اسحاق! از
ديدار با برادران مؤمنت دلتنگ نشو. زيرا همانا هنگامى كه مؤمن برادر مؤمن خود را
ملاقات نموده و به او خوشآمد بگويد، خداوند براى او تا روز قيامت خوشآمد
مىنويسد. و هنگامى كه دست دادند خداوند صد رحمت بين انگشتان شست آنها نازل
مىنمايد كه نود و نه تاى آن از آن كسى است كه دوستش را بيشتر دوست دارد. آنگاه
خداوند با روى خود به آنها رو كرده و به دوستى كه دوستش را بيشتر دوست دارد، بيشتر
رو مىنمايد. و هنگامى كه معانقه نمودند، غرق در رحمت خداوند مىگردند. و هنگامى
كه فقط بخاطر خدا، نه بخاطر هدفى از اهداف دنيايى، در كنار هم توقف نمودند، به
آنها مىگويند:
خدا شما را آمرزيد. عمل
خود را از نو شروع كنيد. هنگامى كه احوالپرسى را آغاز نمودند، فرشتگان به همديگر
مىگويند از آنها دور شويد. زيرا سرّى دارند كه خدا آن را پوشانيده است. عرض كردم:
فدايت گردم چگونه آنها سخنان ما را نمىنويسند، در حالى كه خداى عز و جل فرموده
است «سخنى نمىگويد، مگر اين كه نگهبان آمادهاى نزد اوست»؟[1] در اين هنگام فرزند رسول خدا 6 نفس عميقى كشيد. آنگاه گريه كردند، بگونهاى كه محاسن او
از اشكش تر شد و فرمودند: اى اسحاق! همانا خداى متعال فقط به فرشتگان ندا