اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 124
پاى شتر او به گودالى از گودالهاى لانهى
موش صحرايى افتاده و گردن مرد بيابانى و شتر شكسته و هر دو از بين رفتهاند. به
رسول خدا خبر دادند، دستور داد خيمهاى برپا كنند و او را غسل دهند، پس از اينكه
غسل داده شد، پيامبر وارد خيمه شدند و او را كفن كردند، آنگاه از خيمه خارج شدند
در حالى كه از پيشانى مباركشان عرق سرازير بود، به يارانشان فرمودند: اين مرد
بيابانى در حال گرسنگى از دنيا رفت، او كسى است كه ايمان آورد و ايمانش به ظلم و
گناه آلوده نشد، حور العين با ميوههاى بهشت به جانب او شتافتند و دهانش را از آن
ميوهها پر كردند، حور العينى مىگفت: يا رسول اللَّه مرا از همسران او قرار ده و
آن ديگر مىگفت مرا قرار ده[1]!
توبهى شقيق بلخى
شقيق فرزند يكى از ثروتمندان منطقهى بلخ بود. زمانى براى تجارت به
بلاد روم رفت، شهرهاى روم را در برنامهى سياحت و گشت و گذار گذاشت. در يكى از
شهرها براى تماشاى مراسم بتپرستان وارد بتخانهاى شد، خادم بتخانه را ديد موى سر
و صورت را تراشيده، لباس ارغوانى به تن كرده و مشغول خدمت است، به او گفت: تو را
خداى حىّ و آگاهى است، به عبادت او برخيز و اين بتهاى بيجان را واگذار كه نفع و
زيانى ندارند. خادم به شقيق گفت: اگر انسان را خداى حىّ و آگاهى است، قدرت دارد تو
را در شهر و ديار خودت روزى دهد، چرا تصميم گرفتهاى همهى عمر خود را براى به دست
آوردن پول خرج كنى و اوقات گرانبها را در اين شهر و آن شهر نابود سازى؟
شقيق از نهيب خادم بتخانه بيدار شد و دست از فرهنگ مادّيگرى و
دنياپرستى شست، به عرصهگاه توبه و انابه درآمد و از عرفاى بزرگ روزگار شد.
[1] - خرائج: 1/ 88، فصل من روايات الخاصة؛ بحار
الأنوار: 65/ 282، الأخبار، حديث 38.
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين الجزء : 1 صفحة : 124