responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين    الجزء : 1  صفحة : 121

زمانى كه آتش دوزخ، تكذيب كنندگان قيامت را از مكانى دور ببيند، خروش و فرياد جهنم را از دور به گوش خود مى‌شنوند، چون آن تبهكاران را در زنجير بسته به محل تنگى از جهنم دراندازند، در آن حال فرياد واويلا از دل بركشند!

شعوانه چون اين آيه را شنيد و با قلب و جان به مفهوم آن توجه كرد، عربده‌اى كشيد و گفت: اى گوينده! من يكى از گنهكارانم، من نامه سياهم، من شرمنده و خجالت‌زده‌ام، آيا اگر توبه كنم توبه‌ام در پيشگاه حق مورد پذيرش است؟ واعظ گفت: آرى، گناهت قابل بخشش است، گرچه به اندازه‌ى شعوانه باشد! گفت: واى بر من كه خود من شعوانه هستم، مرا چه اندازه آلودگى است كه گنهكار را به من مثل مى‌زنند، اى واعظ! از اين پس گناه نكنم و دامن آلوده نسازم و به مجلس اهل گناه قدم نگذارم. واعظ گفت: خداوند هم نسبت به تو ارحم الراحمين است.

شعوانه به حقيقت توبه كرد، اهل عبادت و بندگى شد، گوشت روييده از گناه در بدنش آب شد، دلش گداخت، سينه‌اش سوخت، ناله و فريادش به نهايت رسيد، در خود نگريست و گفت: آه! اين دنياى من، آخرتم چه خواهد شد، در درونش صدايى احساس كرد: ملازم درگاه باش تا ببينى در آخرت چه مى‌بينى.

توبه در ميدان جنگ‌

نصر بن مزاحم در كتاب وقعه‌ى صفّين نقل مى‌كند: هاشم مرقال مى‌گويد: با تعدادى از قاريان قرآن در جنگ صفّين براى يارى اميرالمؤمنين 7 شركت داشتم، جوانى از طايفه‌ى غسّان از لشكرگاه معاويه به ميدان آمد، رجز خواند، به على 7 ناسزا گفت و مبارز طلبيد. به شدت ناراحت شدم، از اينكه فرهنگ خطرناك معاويه، اينچنين مردم را گمراه كرده بود دلم سوخت، به ميدان تاختم و به آن جوان غافل گفتم: اى جوان! هر سخنى كه از دهان درآيد، در پيشگاه‌

اسم الکتاب : توبه آغوش رحمت المؤلف : انصاريان، حسين    الجزء : 1  صفحة : 121
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست