responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان    الجزء : 1  صفحة : 127

همه رفتارهاى انسان بر اساس جامعه و روابط حاكم بر آن شكل مى‌گيرد.[1]

از نظر ماركس، فرد انسانى محصول جامعه و تاريخ است. همه شئون انسانى فرهنگ، مذهب و هنر و ...- بر شيوه توليد و روابط اقتصادى حاكم بر جامعه استوارند. يگانه عامل سازنده هويت انسانى هر فرد، روابط اقتصادى حاكم بر جامعه است. روابط اقتصادى در بستر زمان متحول مى‌شود و به تبع آن، جوامع دگرگون مى‌شوند و در هويت، روحيات، فرهنگ و ارزش‌هاى انسانى نيز تحول راه مى‌يابد.

از نظر دوركيم انسان داراى يك «خود فردى» و يك «خود اجتماعى» است. خود اجتماعى انسان از ادغام تمايلات، خواسته‌ها، احساسات و عواطف همه افراد جامعه به‌دست مى‌آيد و همان روح جامعه است. اين روح اجتماعى به قدرى قوى است كه خود فردى‌انسان در برابر آن تاب ايستادگى ندارد؛ به نحوى كه اگر آنچه جامعه به فرد داده است از وى بستانيم، حيوانى بيش باقى نخواهد ماند. به طور خلاصه مى‌توان گفت كه استدلال جبر اجتماعى، بر دو پيش‌فرض استوار است:

1. جامعه داراى يك وجود عينى و حقيقى- به معناى فلسفى- است.

2. قوانين مستقل و ويژه‌اى براى جامعه- جداى از قوانين حاكم بر افراد- وجود دارد.

با صرف نظر از مناقشه‌اى كه در هر دو پيش‌فرض اين استدلال وجود دارد،[2] مى‌توان گفت جامعه اگر چه در طول زمان و پهنه مكان، اقتضائات خاص خويش را دارد و رفتارهاى ويژه‌اى را از انسان طلب مى‌كند، هيچ‌گاه اين عوامل موجب سلب اختيار- به معناى «قصد و گزينش»- از انسان نمى‌شود.


[1] - بنگريد به: محمود رجبى، پيشين، ص 148

[2] - بعضى از فلاسفه، جامعه را مركبّى اعتبارى از اجتماع افراد و روابط آنان در پهنه زمان و مكان مى‌دانند و براى آن وجودحقيقى قائل نيستند. از اين رو وجود قوانينى مستقل از قوانين حاكم بر افراد را نيز براى جامعه نفى مى‌كنند.( بنگريد به: محمدتقى مصباح يزدى، معارف قرآن، ص 392؛ جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 73، مبحث« نقد جامعه‌گرايى از ديدگاه عقلى»

اسم الکتاب : فلسفه اخلاق المؤلف : جمعى از نويسندگان    الجزء : 1  صفحة : 127
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست