منظور است بلكه همين هم خدمت به عالم غيب و
تخريب عالم حس است و وجه اين مطلب اينست كه آبادانى آخرت و تحصيل معرفت جز به حيات
دنيائى ممكن نيست پس عمارت اين دنيا بقدر ضرورت براى ادامه حيات و بقاء نوع است تا
معرفت كسب شود و به آبادانى سراى آخرت پرداخته شود ولى اين آبادانى دنيا از ناحيه
آنها زيادتر از قدر حاجت نيست و عمارت اين دنيا از ناحيه اهل حق و اشتغالشان بآن
از باب مقدمه و بقدر ضرورت است بر خلاف اهل دنيا كه اين دنيا بنفسه مطلوب و معشوق
آنها است و دنيا را فقط براى دنيائيش مىطلبند و دوست دارند و حاضرند آن را به هر
چه كه غير آن است معاوضه كنند و اگر هم ديده مىشود كه گاهگاهى يادى از امور
اخروى مىكنند و بدان مشغول مىشوند اين بخاطر تقيه از اهل حق است چون حفظ سعادت
دنيائى خود را در گرو اين اشتغال به امور اخروى مىدانند و ياد آخرت آنها هم باز
بخاطر حفظ دنيايشان است.