سزاوارترند كه فضايل از او درخواست شود؟ آيا
خداوند- جلّ جلاله- يا عبد اللَّه بن جذعان؟ آنجا كه اميّة بن ابى الصّلت او را
ستود و گفت:
أ
أذكر حاجتى، أم قد كفانى
حياؤك؟
إنّ شيمتك الحياء
إذا
أثنى عليك المرء يوما
كفاه
من تعرّضه الثّناء
- آيا حاجتم را ذكر كنم، يا شرم و حياى تو از
بر آورده نكردن خواستهام براى من كافى است؟ زيرا شرم، و حيا، سرشت و خوى توست.
اگر روزى، كسى ثناى تو را گويد، كسى كه مدح و ثنا متوجّه اوست (يعنى خود
تو) براى او كافى خواهد بود.
بدين ترتيب و طبق معناى اين شعر: مدح و ثناگويى ممدوح، در بر آورده
شدن حوايج ستايشگر كفايت مىكند، از اين رو خداوند- جلّ جلاله- به خاطر كمال بخشش
و رحمتش به بر آورده كردن حوايج شايستهتر است.
عواقب سوء غفلت در حال دعا
بنا بر اين هر گاه ديدى، قلب و عقل و نفس تو هنگام تضرّع به اين
اوصاف متّصف است، بدان كه در محضر وجود و جود خداوند قرار گرفتهاى، و چه عنايتها،
و كليد سعادتمنديها و زود مستجاب شدن دعا كه نصيبت گشته است! ولى اگر ديدى قلبت به
غفلت، و عقلت به فراموشى گرفتار است، و به جاى اشتغال به خداوند- جلّ جلاله- امور
ديگر تو را به خود سرگرم نموده، و در حال دعا به يقين احساس مىكنى كه گويى در
محضر هيچ كس نيستى، و در پيشگاه خداوند بلند پايه و خداوندگار عالميان قرار ندارى،
و خاكسارى عبوديّت و بندگى بر چهرهات نمايان نيست، و هيچ خوف و هراسى از هيبت و
شكوه بزرگ خدا ندارى، و حدّاقل حالت جنايت پيشگان و بزهكاران نافرمان را نيز كه
هنگام ديدن مولايشان لرزه به اندامشان مىافتد، ندارى؛ مسلّما بدان كه به واسطه
گناهانت از خداوندى كه به همه نهانيها آگاه است، محجوب گرديده، و به خاطر عيبها و
كاستيهايت از آن مقام دوست داشتنى بر كنار گشته، و به جهت ويران نمودن قلبت از
رسيدن به