11- شهادت به رسالت حضرت محمّد بن عبد
اللَّه رسول خدا 6 و نيابتش از خداوند صاحب عظمت و جلالت
آنچه در رابطه با اين شهادت مهمّ است، آن است كه در شهادت دادن به
رسالت رسول خدا 6 صادق باشى، و معناى اين سخن آن است كه
كردارت، گفتارت را در پيروى از پيامبرىاش تصديق كند، زيرا خداوند- جلّ جلاله- در
قرآن مبين گروهى را كه دلشان با گفتارشان سازگار نبوده، و به رسالت او شهادت
دادهاند، دروغگو ناميده است.[1] همچنين
نيك مىدانى كه اگر پيكى از سوى پادشاهى به سوى تو بيايد و در پاداش گفتن كلمهاى
هزار دينار به تو ببخشد، و در جزاى گفتن كلمهاى تو را با آتش شكنجه كند، و چنانچه
بخواهى كلمه نخست را نگويى و هزار دينار را بگيرى، و كلمه دوّم را ترك گفته و داخل
شدن در آتش را چيز كوچك و سبك بشمارى، سپس به پيك بگويى: «گواهى مىدهم كه تو پيك
پادشاهى هستى كه من از دينارهاى او بىنياز نيستم، و قدرت و نيرويى بر آتشى كه مرا
به آن تهديد مىكند ندارم»، بىگمان آن پيك و ديگر عاقلان به تو مىگويند: كردار
تو با ظاهر و گفتارت درست در نمىآيد، اگر تو در دل او را تصديق نموده بودى، كلمه
نخست را مىگفتى و هزار دينار را مىگرفتى، و كلمه دوّم را ترك مىگفتى و از آتش
در امان مىماندى، زيرا ما عاقلان مىبينيم كه تو در تمام حركات و سكناتت در دار
فنا چنين هستى كه وقتى به سود چيزى اطمينان پيدا مىكنى، به سوى آن مىشتابى، و هر
گاه راستگو بودن
[1] ظاهرا اشاره است به آيه نخست از سوره منافقون(
63) كه مىفرمايد: إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا: نَشْهَدُ
إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ، وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ، وَ اللَّهُ
يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ.:( هر گاه منافقون نزد تو
آمده و گفتند كه ما براستى گواهى مىدهيم كه تو حقيقتا فرستاده خدا هستى،[ آن را
قبول منما،] كه خداوند براستى مىداند كه تو فرستاده خدا هستى، و خداوند گواهى
مىدهد كه براستى منافقان دروغگويند.)