همچنين جدّم ورّام بن ابى فراس- قدّس اللَّه روحه- هم او كه به عمل
او اقتدا مىشود، وصيّت نموده بود كه بعد از وفاتش نگين انگشتر عقيقى را كه نامهاى
ائمّه- صلوات اللَّه عليهم- بر آن حك شده باشد، در دهانش بگذارند. لذا من نيز بر
روى نگين عقيقى نگاشتم:
«اللَّه ربّى، و محمّد نبيّى، و علىّ إمامى» و پس از نوشتن نام ائمّه
عليهم السّلام تا آخر، نوشتم:
«أئمّتى و وسيلتى» و وصيّت نمودم كه آن را بعد از مرگ در دهانم
بگذارند، تا هنگام سؤال قبر، پاسخ دو فرشتهاى گردد كه در قبر از انسان سؤال
مىكنند. ان شاء اللَّه.
همچنين زمخشرى در كتاب «ربيع الابرار» در باب «اللّباس و الحلى» از
بعضى نقل كرده كه كلمه شهادت «أشهد أن لا إله إلّا اللَّه» را بر نگينى نوشته و
وصيّت كرده بود كه بعد از مرگ در دهانش بگذارند.[1]
لزوم شادمان بودن نسبت به ملاقات با پروردگار در حال مرگ
هنگامى كه انسان تمام امور مهمّ مربوط به خود را مهيّا نمود و از
چيزهايى كه به مصلحت حال حيات و بعد از مرگش مىباشد آسوده گرديد، هر گاه فرستاده
پروردگار عالميان و فرشته مرگ براى انتقال دادن او از دنيا حاضر شد، شايسته است كه
خوشحال بوده و نسبت به اين حالت شادمان باشد؛ زيرا هر كس ملاقات با خداوند را دوست
بدارد، خدا نيز ملاقات با او را دوست خواهد داشت، و هر كس ملاقات با خدا را امر
ناپسندى بداند، خداوند نيز از ملاقات با او بدش مىآيد.
بنا بر اين، انسان نبايد گول سخن كسانى را بخورد كه مىگويند: ما از
مرگ بدمان مىآيد، به خاطر اينكه اگر در دنيا باقى بمانيم، اعمال شايسته بيشترى
انجام خواهيم داد.