در مكتب اسلام، انسان يك موجود اصيل وچند بعدى است و نيازهاى
اقتصادى، يكى از ابعاد وجود او را تشكيل مىدهد. درحقيقت اين نيازها مقدمهاى براى
رسيدن به هدف بالاترى است. هدف، كمال يابى و رسيدن به درجه قرب الهى است.
كسى مىتواند به اين درجه برسد كه نيازهاى معنوى خود را بر آورد
وقلبِ خود را به كرامتهاى اخلاقى آراسته كند تا با قلبى سليم، به جوار قدس الهى
باريابد.[1]
دراسلام، مسائل اخلاقى از مسائل اقتصادى جدا نيست، وبسيارى از
فعاليتهاى اقتصادى كه از ديدگاه مكاتب اقتصادى شرق و غرب مُجاز است، دراسلام ممنوع
مىباشد. علت ممنوع بودن نيز داشتن مفسده فردى يا اجتماعى است، گرچه فلسفه آن را
ما درك نكرده باشيم وچون مسائل اخلاقى در اين مكتب اصالت دارد، رسيدن به
[1] - يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونٌ إِلَّا
مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ( شعراء، آيه 89).