آيا باعنوان ولقب اميرالمؤمنين كه روى من نهاده ومرا با آن خطاب
مىكنند، خودم راقانع سازم، ودر سختيهاى روزگار با مؤمنان شركت نداشته باشم، يا
براى آنان در خشونت وسختى زندگى سرمشق نباشم؟
چگونه ممكن است هواى نفس بر من غلبه كند، ومرا به سوى انتخاب بهترين
غذاها بكشاند، در صورتى كه شايد در «حجاز» يا «يمامه» افرادى يافت شوند، كه اميد
همين يك قرص نان را هم ندارند، و دير زمانى است كه شكمشان سير نشده است، آيا
سزاوار است شب رابا سيرى صبح كنم، در صورتى كه در اطرافم شكمهاى گرسنه و جگرهاى
سوزان قرار دارد؟!
د آزادى و آزادگى
انسان زاهد، نيازها را كم مى كند تا از قيد اسارت اشياء واشخاص رها
گردد.
يك سلسله قيدها هست كه بشر خودش، براى خودش به وجود مى آورد، و در
نتيجه، خواه ناخواه دست و پايش بسته مىشود، وبه مقدار متناسب باآن قيدها آزادى از
او سلب مىشود. به طور مثال افرادى را در زندگى مىبينيد كه به نوعى غذا، لباس،
اتومبيل، منزل، دخانيات وامثال آن دل بسته وخوگرفتهاند به گونه اى كه اگر زمانى
يكى