دنيا پيش زاهد، كوچك است وآن را تحقير و سرزنش مىكند. تحقير كردنش
به خود دنيا، نعمتها ومواهب الهى بر نمىگردد، بلكه به دوستى دنيا بر مىگردد كه
ريشه گناهان است، او از دنيا و عطاياى آن براى رسيدن به كمالات معنوى و اخروى
بهرهمىگيرد كه امام باقر 7 فرمود:
پس، زاهد، حب دنيا را از دل بيرون كرده استتا حبّ او به محبوب اصلى
محفوظ باشد، چرا كه دو دوستى متضاد دريك دل نمىگنجد. او در دنياى خاكى و ميان
مردم زندگى مىكند، كارو مسؤوليت و مال و ثروت هم دارد ولى دل به هيچ كس وهيچ چيز
جز خدا نمىبندد، به عنوان نمونه على 7 در موارد گوناگونى از
نهجالبلاغه دنيا را سرزنش و تحقير كرده است. ازجمله مىفرمايد:
به خدا سوگند! اين دنياى شما درچشم من خوارتر از استخوان بىگوشت
خوكى است كه در دست بيمار جذامى باشد.
با اين حال، آن بزرگوار مثل ديگران از عطاياى دنيا بهره مىگرفت، در
كارهاى اجتماعى از كارگرى گرفته تا رهبرى حضور فعّال داشت، دست به كارهاى توليدى
همچون زراعت ومانند آن مىزد، ولى درآمد آن را انباشته نمى ساخت، بلكه همه را در
راه خدا انفاق مىكرد.
امام 7 بااين رفتارش نشان داد، كه تحقير دنيا به معناى رها
كردن آن و گوشه نشينى نيست، بلكه به معنى دل نبستن واسير آن نشدن است.