جنگ و دفاع انواعى دارد؛ گاهى جنگ نظامى است، دفاع نيز بايد نظامى
باشد، گاهى جنگ سياسى يا اقتصادى است، دفاع هم بايد مناسب آن باشد، گاهى نبرد، فرهنگى
است. طبعاً دفاع نيز بايد فرهنگى باشد.
در نبرد نظامى دشمن رو به رو و شناخته شده است، ابزار جنگى، توان
نظامى، تعداد نيرو وموضع استقرار همه مشخص است. انگيزه دفع دشمن نيز به دليل ماهيت
نظامى آن قوى است؛ اما در نبرد فرهنگى، دشمن رو در رو قرار نمىگيرد، بلكه با
استفاده ازوسايل پيچيده و پيشرفته ارتباطات، پيامهاى خود را ارسال مىكند، دغدغه
ضد حمله هم ندارد، اصولًا دشمن تا حدود زيادى شناخته شده نيست. اهداف و انگيزهها،
ابزارها و شيوهها نيز شناخته شده نيست؛ يعنى گاهى حتى بين نيروى خودى و دشمن در
اين نبرد اختلاط عجيبى صورت مىگيرد، موضع استقرار دشمن نيز مكان فيزيكى مشخصى
نيست، بلكه در فضا، در زمين، در كوچه و بازار، درمدارس و دانشگاهها، حتى
درخانههاو ... حضور پيدا مىكند.
چنين نبردى از ناحيه دشمن بسيار آسان و دفاع در برابر آن بسيار دشوار
است.
اينجاست كه موارد زير ضرورت دارد:
1- دشمن شناسى شود.
2- حساسيت لازم نسبت به دشمن پديد آيد.
3- با توجه به نوع نبرد- كه فرهنگى است- مرز بين خودى و دشمن مشخص
شود؛ گاهى پدر و مادر، دوست و همكار، فرزندان و ساير بستگان و گاهى نيز كارگزاران
فرهنگى دقيقاً دشمن اند يا در اختيار دشمن قرار گرفتهاند.
4- راه كارهاى دشمن شناخته شود و نسبت به سدّ ثغور و بستن راههاى
نفوذ دشمن اقدام جدّى به عمل آيد.
5- تنها به دفاع، بسنده نشود، بلكه در صورت امكان هجوم بنيادى
متقابل