اسم الکتاب : احوال و اقوال شيخ ابوالحسن خرقانى المؤلف : مينوى، مجتبى الجزء : 1 صفحة : 13
دوستان خود نهان كرد. و گفت كه: من كه باشم
كه ترا دوست دارم؟
دوستان ترا دوست مىدارم.
(طبقات انصارى 359).
8 شيخ الاسلام به آخر عمر اين تنى چند از مشايخ جدا كرده بود از
متأخّران و اختيار، كه «ايشان جدااند»: شيخ بو الخير تيناتى، و قرافى، و حصرى، و
على بندار صيرفى، و نصرآبادى، و سيروانى كهين، و نهاوندى، و قصّاب، و خرقانى و
طاقى. «اين ده تن» گفت «جدااند»،
(طبقات انصارى 440)
9 من المتأخّرين بو عبد اللّه دونى، به دون بوده ... شيخ الاسلام گفت
كه: خرقانى فرامن گفت كه: شاگردى از ان بو عبد اللّه دونى مرا گفت كه «شيخ ما مست
بزيست و مست بمرد». شيخ الاسلام گفت كه «آن شاگرد وى راست گفت. خرقانى گفت كه «من
گفتم وى را كه: آن بو بكر شبلى بوديد كه مست بزيست و مست بمرد، كه شبلى ديدم در
هوا پيش خويش رقص مىكرد و مرا شكر مىگفت.»
(طبقات انصارى 473).
10 شيخ الاسلام گفت كه من از خرقانى الحمد «الهمد للّه» شنيدم كه
مىخواند، كه وى امّى بود الحمد بنمىدانست گفت، و وى سيّد و غوث روزگار بود.
(طبقات انصارى 510).
اسم الکتاب : احوال و اقوال شيخ ابوالحسن خرقانى المؤلف : مينوى، مجتبى الجزء : 1 صفحة : 13