حلية الاولياء، ج 2، ص 295- و اين روايت با مختصر تفاوتى در عبارت در
ص 315 از همين مجلد و نيز در ج 5، ص 226 و ج 6 ص 253 و در احياء العلوم، ج 4، ص
106 نقل شده است.
[ص 172 قصص مثنوى]
[1] - شنيدهام روز قيامت وقتى بندهاى را به پيشگاه
خداى- عز و جل- مىآورند مىفرمايد كارهاى نيكش را بررسى كنيد. پس از بررسى معلوم
مىشود هيچ كار حسنهاى نداشته است. فرمان مىآيد كارهاى بدش را بررسى كنيد. اين
بار معلوم مىشود كارهاى بدش زياد است. دستور داده مىشود به دوزخش برند. هنگام
بردن، وى پشت سرش را نگاه مىكند. خطاب مىشود او را به سمتى كه نگاه مىكند
برگردانيد. وقتى برش مىگردانند مىگويد خدايا، پندار و اميد من به تو اين نبود(
كه مرا به دوزخ فرستى). خداوند مىفرمايد راست مىگويى. آن گاه دستور مىدهد او را
به بهشت برند.