نيز رجوع كنيد به محاضرات راغب، ج 1، ص 83 و به كتاب اللؤلؤ المرصوع،
صفحه 57 كه آن را از موضوعات شمرده است، ليكن طبرى و ابن الاثير در حوادث خلافت
عثمان بدين مطلب اشارهاى نكردهاند.
[ص 131 قصص مثنوى]
[1] - عثمان( اولين بارى كه) به منبر رفت دچار اضطراب
شد. با چنين حالتى( خطاب به حاضران) گفت ابو بكر و عمر براى اين جايگاه سخنى را
آماده مىكردند.( و من هنوز آماده نكردهام) اما آنچه مسلم است اين است كه شما يك
رهبر عادل، بيشتر مورد نيازتان است تا يك سخنور. البته بزودى و به مناسبت
خطبههايى جهت آگاهى شما ايراد خواهم كرد، ان شاء الله.
[2] - هنگامى كه عثمان به طرف منبر رفت( پيش خود) گفت
خداوند آن دو را( ابو بكر و عمر) رحمت كند. براى آنان مهم نبود كه در كدام پله
منبر بنشينند.
و خودش در بالاترين پله منبر
نشست. ناگهان متوجه شد كه تمام چشمها به او دوخته شده است. مضطرب شد و خطاب به
حاضران گفت معمولًا اولين بار به منبر رفتن و سخن گفتن دشوار است. ضمناً ما خطيب
نيستيم. البته روزهاى ديگرى در پيش است نگران نباشيد. بزودى و به مناسبت،
خطبههايى متناسب، برايتان ايراد خواهم كرد. ان شاء الله.