responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 198

[بين خدا را در عيادت از مريض‌]

312-

«آنكه گفت انّى مَرضْتُ لَمْ تَعُد

من شدم رنجور، او تنها نشد

اشاره بدين حديث است: [1]

انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلّ يَقُولُ يَوْمَ الْقيَامَة يَا ابْنَ آدَمَ مَرضْتُ فَلَمْ تَعُدني قَالَ يَا رَبِّ كَيْفَ اعُودُكَ وَ انْتَ رَبُّ الْعَالَمينَ قَالَ أَ مَا عَلمْتَ انَّ عَبْدى فُلَاناً مَرضَ فَلَمْ تَعُدْهُ أَ مَا عَلمْتَ انَّكَ لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَني عنْدَهُ‌[1].

مسلم، ج 8، ص 13، مسند احمد، ج 2، ص 404 با اختلاف تعبير، مآخذ قصص و تمثيلات مثنوى، ص 67. [ص 57 احاديث مثنوى‌]

[متقى را حق شود سمع و بصر]

313-

«آن كه بى‌يَسْمَع و بى‌يُبْصر شده است‌

در حق آن بنده اين هم بى‌هده است‌

مستند آن در ذيل شماره (148) ياد شده است. [2] [ص 57 احاديث مثنوى‌]

[هست مبغوض خدا حكم طلاق‌]

314-

«تا توانى پا منه اندر فراق‌

ابْغَضُ الْاشْياء عنْدى الطّلاق‌

اشاره به حديثى است كه به صور ذيل روايت كرده‌اند:

[3]

ابْغَضُ الْحَلَال الَى اللَّه الطَّلاقُ‌[2].

جامع صغير، ج 1، ص 4، كنوز الحقائق، ص 2 و همچنين با تعبير:

ابْغَضُ الْحَقِّ الَى اللَّه الطَّلَاقُ‌

[3].

مَا احَلَّ اللَّهُ شَيْئاً ابْغَضَ الَيْه منَ الطَّلَاق‌[4].

مستدرك حاكم، ج 1، ص 196، جامع صغير، ج 2، ص 141.

______________________________ [1]

عَنْ مُوسَى بْن جَعْفَرٍ عَنْ آبَائه : عَن النَّبيِّ 6 قَالَ: يُعَيِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً منْ عبَاده يَوْمَ الْقيَامَة فَيَقُولُ: عَبْدي مَا مَنَعَكَ إذَا مَرضْتُ أَنْ تَعُودَني فَيَقُولُ: سُبْحَانَكَ سُبْحَانَكَ أَنْتَ رَبُّ الْعبَاد لَا تَأْلَمُ وَ لَا تَمْرَضُ فَيَقُولُ: مَرضَ أَخُوكَ الْمُؤْمنُ فَلَمْ تَعُدْهُ وَ عزَّتي وَ جَلَالي لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَني عنْدَهُ ثُمَّ لَتَكَفَّلْتُ بحَوَائجكَ فَقَضَيْتُهَا لَكَ وَ ذَلكَ منْ كَرَامَة عَبْديَ الْمُؤْمن وَ أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحيمُ.

وسائل‌الشيعة ج 2 ص 417 باب 10 ح 2518.

امام كاظم 7 از پدرانش از رسول خدا 6 نقل مى‌كند كه فرمود: روز قيامت، خداى- عز و جل- بنده‌اى از بندگانش را خطاب مى‌فرمايد و مى‌گويد: چرا وقتى بيمار شدم به عيادتم نيامدى؟ عرض مى‌كند: خدايا، منزّهى تو، پاكى تو، تو پروردگار عالميان هستى، دردمند و مريض نمى شوى (چگونه عيادتت مى‌كردم).

فرمود: برادر مؤمنت بيمار شده بود و تو به عيادتش نيامدى؟ قسم به عزت و جلالم اگر به عيادت او مى‌آمدى مرا نزد او مى‌يافتى، آنگاه خودم متكفل حاجت‌هايت مى‌شدم و نيازهايت را بر آورده مى‌كردم و اين، به جهت كرامت و بزرگوارى بنده مؤمنم است و من، بخشاينده و مهربانم.

عَنْ مُوسَى بْن جَعْفَرٍ عَنْ آبَائه : عَن النَّبيِّ 6 قَالَ: يُعَيِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً منْ عبَاده يَوْمَ الْقيَامَة فَيَقُولُ: عَبْدي مَا مَنَعَكَ إذَا مَرضْتُ أَنْ تَعُودَني فَيَقُولُ: سُبْحَانَكَ سُبْحَانَكَ أَنْتَ رَبُّ الْعبَاد لَا تَأْلَمُ وَ لَا تَمْرَضُ فَيَقُولُ: مَرضَ أَخُوكَ الْمُؤْمنُ فَلَمْ تَعُدْهُ وَ عزَّتي وَ جَلَالي لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَني عنْدَهُ ثُمَّ لَتَكَفَّلْتُ بحَوَائجكَ فَقَضَيْتُهَا لَكَ وَ ذَلكَ منْ كَرَامَة عَبْديَ الْمُؤْمن وَ أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحيمُ.

وسائل‌الشيعة ج 2 ص 417 باب 10 ح 2518.

امام كاظم 7 از پدرانش از رسول خدا 6 نقل مى‌كند كه فرمود: روز قيامت، خداى- عز و جل- بنده‌اى از بندگانش را خطاب مى‌فرمايد و مى‌گويد: چرا وقتى بيمار شدم به عيادتم نيامدى؟ عرض مى‌كند: خدايا، منزّهى تو، پاكى تو، تو پروردگار عالميان هستى، دردمند و مريض نمى شوى (چگونه عيادتت مى‌كردم).

فرمود: برادر مؤمنت بيمار شده بود و تو به عيادتش نيامدى؟ قسم به عزت و جلالم اگر به عيادت او مى‌آمدى مرا نزد او مى‌يافتى، آنگاه خودم متكفل حاجت‌هايت مى‌شدم و نيازهايت را بر آورده مى‌كردم و اين، به جهت كرامت و بزرگوارى بنده مؤمنم است و من، بخشاينده و مهربانم.

[2] اشاره است به حديث ذيل:

عَنْ حَمَّاد بْن بَشيرٍ قَالَ سَمعْتُ أَبَا عَبْد اللَّه 7 يَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّه 6: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَنْ أَهَانَ لي وَليّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لمُحَارَبَتي وَ مَا تَقَرَّبَ إلَيَّ عَبْدٌ بشَيْ‌ءٍ أَحَبَّ إلَيَّ ممَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْه وَ إنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إلَيَّ بالنَّافلَة حَتَّى أُحبَّهُ فَإذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذي يَسْمَعُ به وَ بَصَرَهُ الَّذي يُبْصرُ به وَ لسَانَهُ الَّذي يَنْطقُ به وَ يَدَهُ الَّتي يَبْطشُ بهَا إنْ دَعَاني أَجَبْتُهُ وَ إنْ سَأَلَني أَعْطَيْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‌ءٍ أَنَا فَاعلُهُ كَتَرَدُّدي عَنْ مَوْت الْمُؤْمن يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ.

كافى ج 2 ص 352 باب من آذى المسلمين و احتقرهم ح 7.

حماد بن بشير از امام صادق 7 نقل مى‌كند از رسول خدا 6 كه فرمود: خداوند متعال مى‌فرمايد: كسى كه به دوست من اهانت كند براستى به جنگ من برخاسته است.

و خيلى دوست دارم بنده من با عمل كردن به آنچه بر او واجب كرده‌ام به من تقرّب يابد. بنده من همواره مى‌كوشد با انجام دادن عبادات مستحبّى به من نزديك شود تا حبيب من گردد. پس هنگامى كه او را به عنوان حبيب برگزيدم گوش او مى‌شوم تا با آن بشنود و چشم او مى‌شوم تا با آن ببيند و زبان از مى‌شوم تا سخن بگويد و دست او مى‌شوم تا با آن تلاش كند اگر مرا بخواند جوابش دهم و اگر درخواستى كند عطايش كنم.

هرگز ترديد در من راه ندارد فقط آنچه در انجامش جاى ترديد است قبض روح مؤمن است كه از مرگ ناخشنود است و من نمى‌پسندم آنچه را كه او بد مى‌داند.

انَّ اللَّهَ تَعَالى‌ قَالَ مَنْ عَادَى لى وَليّاً فَقَدْ آذَنْتُهُ بالْحَرْب وَ مَا تَقَرَّبَ إلَىَّ عَبْدى بشَىْ‌ءٍ احَبَّ الَىَّ ممَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْه وَ مَا يَزَالُ عَبْدى يَتَقَرَّبُ الَىَّ بالنَّوَافل حَتَّى احبُّهُ فَاذَا احْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذي يَسْمَعُ به وَ بَصَرَهُ الَّذي يَبْصُرُ به وَ يَدَهُ الَّتى يَبْطش بهَا وَ رجْلَهُ الَّتى يَمْشى بهَا وَ انْ سَأَلَنى لَأُعطيَنَّهُ وَ ان اسْتَعَاذَنى لَاعيْذَنَّهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَيْ‌ءٍ انَا فَاعلُهُ تَرَدُّدى عَنْ قَبْض نَفْس الْمُؤْمن يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ انَا اكْرَهُ مَسَاءَتَهُ (1).

جامع صغير، ج 1، ص 70 [ص 18 احاديث مثنوى‌] (1) خداوند متعال فرمود كسى كه با دوست من به دشمنى برخيزد با او اعلام جنگ مى‌كنم و دوست دارم بنده من با عمل كردن به آنچه بر او واجب كرده‌ام به من تقرّب يابد. بنده من همواره مى‌كوشد با انجام دادن عبادات مستحبّى حبيب من شود. پس هنگامى كه او را به عنوان حبيب برگزيدم گوش او مى‌شوم تا با آن بشنود و چشم او مى‌شوم تا با آن ببيند و دست او مى‌شوم تا با آن كار كند و پاى او مى‌شوم تا با آن برود. و اگر چيزى از من درخواست كند به او عطا مى‌كنم و اگر به من پناه برد پناهش مى‌دهم. فقط آنچه در انجامش مردّد هستم اين است كه مؤمن را قبض روح كنم در حالى كه از مرگ ناخشنود است و من نمى‌پسندم كه آنچه را او بد مى‌داند در حقّش اعمال كنم.

[3]

عَنْ جَعْفَر بْن مُحَمَّدٍ 8 قَالَ: لَا شَيْ‌ءٌ مُبَاحٌ أَبْغَضَ إلَى اللَّه تَعَالَى منَ الطَّلَاق.

مستدرك‌الوسائل ج 15 ص 279 باب 1 باب كراهة طلاق الزوجة الموافقة ح 18233.

امام صادق 7 فرمود: هيچ مباحى دشمن‌تر و مبغوض‌تر نزد خداوند متعال، از طلاق نيست!.

عَنْ أَبي عَبْد اللَّه 7 قَالَ: إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحبُّ الْبَيْتَ الَّذي فيه الْعُرْسُ وَ يُبْغضُ الْبَيْتَ الَّذي فيه الطَّلَاقُ وَ مَا منْ شَيْ‌ءٍ أَبْغَضَ إلَى اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ منَ الطَّلَاق.

كافى ج 6 ص 54 باب كراهية طلاق الزوجة الموافقة ح 3.

امام صادق 7 فرمود: خداى عزيز و بزرگ دوست دارد خانه‌اى را كه در آن عروسى شود. و دشمن دارد خانه‌اى را كه در آن طلاق و جدايى واقع شود. و هيچ چيزى دشمن‌تر و مبغوض‌تر نزد خداوند متعال، از طلاق نيست!.


[1] - روز قيامت خداى- عز و جل- خطاب به آدمى مى‌فرمايد چرا وقتى بيمار شدم به عيادتم نيامدى؟ عرض مى‌كند خدايا، تو پروردگار عالميان هستى چگونه عيادتت مى‌كردم. فرمود مگر نمى‌دانستى كه فلانى بنده من است و بيمار شده، چرا به عيادتش نيامدى؟ اگر به عيادت او مى‌آمدى مرا نزد او مى‌يافتى.

[2] - دشمن‌ترين حلال نزد خداوند، طلاق است.

[3] - دشمن‌ترين حق نزد خداوند، طلاق است.

[4] - دشمن‌ترين چيزى را كه خداوند حلال كرده است طلاق است.

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 198
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست