responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 190

نقل شده) گرفته است:

ذَهَابُ الْبَصَر مَغْفرَةٌ للْذُّنُوب وَ ذَهَابُ السَّمْع مَغْفرَةٌ للذُّنُوب وَ مَا نَقَصَ منَ الْجَسَد فَعَلَى قَدْر ذلكَ‌

[1][1].

[ص 55 احاديث مثنوى‌]

[مؤمن با نور ربّ خويش مى بيند]

304-

«شيخ كاو يَنْظر بنور اللَّه شد

از نهايت و از نخست آگاه شد

چشم او يَنْظر بنور اللَّه شده‌

پرده‌هاى جهل را خارق بده‌

مستند آن در ذيل شماره (103) گذشت. [2] [ص 56 احاديث مثنوى‌]

[محو گردد نور از خورشيد و ماه‌]

305-

«گويم اى خورشيد مقرون شو به ماه‌

هر دو را سازم چو دو ابر سياه‌

مقتبس است از حديث مفصلى كه در باره پايان كار جهان و ظهور علايم قيامت روايت مى‌كنند و آنچه مرتبط بدين بيت است در اينجا مى‌آوريم:

آنگه آفتاب و ماه را بيارند نور از ايشان بستده به مانند دو جرم سياه. تفسير ابو الفتوح، ج 2، ص 360 [ص 56 احاديث مثنوى‌]

[پاى اين شمس و قمر پى مى‌شود]

306-

«آفتاب و مه چو دو گاو سياه‌

يوغ بر گردن ببنددشان اله‌

مستفاد است از اين روايت:

______________________________ [1] احاديث فراوانى درباره آزمودن خداوند متعال بنده مؤمن را براى رسانيدنش به مقام برتر، پاك شدن از گناهان و ... نقل گرديده كه به پاره‌اى از آنها اشاره مى‌كنيم:

عَنْ أَبي عَبْد اللَّه 7 قَالَ: إنَّهُ لَيَكُونُ للْعَبْد مَنْزلَةٌ عنْدَ اللَّه فَمَا يَنَالُهَا إلَّا بإحْدَى خَصْلَتَيْن إمَّا بذَهَاب مَاله أَوْ ببَليَّةٍ في جَسَده.

كافى ج: 2 ص: 257 ح 23 امام صادق 7 مى‌فرمايد: به يقين براى بنده مؤمن مقام و منزلتى نزد خداى متعال است كه بدان دست نيابد جز با يكى از دو صفت: يا به از دست رفتن مال، يا به رسيدن بلا در بدن.

عَنْ أَبي عَبْد اللَّه 7 قَالَ: إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْتَلي الْمُؤْمنَ بكُلِّ بَليَّةٍ وَ يُميتُهُ بكُلِّ ميتَةٍ وَ لَا يَبْتَليه بذَهَاب عَقْله أَ مَا تَرَى أَيُّوبَ كَيْفَ سُلِّطَ إبْليسُ عَلَى مَاله وَ عَلَى وُلْده وَ عَلَى أَهْله وَ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ منْهُ وَ لَمْ يُسَلَّطْ عَلَى عَقْله تُركَ لَهُ؟!.

كافى ج: 2 ص: 256 ح 22.

امام صادق 7 مى‌فرمايد: به يقين خداوند عزير و بزرگ مؤمن را به هر بلايى مبتلا مى‌كند، و به هر نوع مرگى مى‌ميراند، ليكن به زوال عقل، او را نمى‌آزمايد. مگر نمى‌بينى ايوب پيامبر را كه چگونه ابليس بر مال، اولاد، خانواده و همه‌چيزش چيره شد ليكن بر عقلش سُلطه نيافت و خردش باقى ماند.؟!

عَن ابْن بُكَيْرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْد اللَّه 7: أَ يُبْتَلَى الْمُؤْمنُ بالْجُذَام وَ الْبَرَص وَ أَشْبَاه هَذَا؟ قَالَ: فَقَالَ: وَ هَلْ كُتبَ الْبَلَاءُ إلَّا عَلَى الْمُؤْمن؟!.

كافى ج 2 ص: 258 ص 27.

ابن بكير از امام صادق 7 پرسيد: آيا مؤمن به خوره، پيسى و مانند اينها مبتلا مى‌شود؟ در پاسخ فرمود: مگر بلا جز بر مؤمن نگاشته شده است؟!.

[2] از احاديث ذيل مى‌توان اين موضوع را استفاده نمود:

عَنْ أَبي جَعْفَرٍ 7 في قَوْل اللَّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‌ قَالَ: هُمُ الْأَئمَّةُ : قَالَ رَسُولُ اللَّه 6 اتَّقُوا فرَاسَةَ الْمُؤْمن فَإنَّهُ يَنْظُرُ بنُور اللَّه في قَوْله‌ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‌.

وسائل‌الشيعة ج 12 ص 38 باب 20- باب استحباب توقي فراسة المؤمن ح 15579.

امام باقر 7 درباره گفتار خداى متعال:" به يقين در اين، نشانه‌هايى است براى هوشياران" (سوره حجر آيه 75) فرمودند: آنها، امامان هستند. رسول خدا 6 در ارتباط با همين آيه فرمودند: از فراست و زيركى مؤمن بپرهيزيد كه براستى با نور خدا مى‌نگرد.

قَالَ النَّبيُّ 6: اتَّقُوا فرَاسَةَ الْمُؤْمن فَإنَّهَا لَا تُخْطئْ.

شرح‌نهج‌البلاغة ج 11 ص 218.

رسول خدا 6 فرمودند: از فراست و زيركى مؤمن بپرهيزيد كه براستى خطا ناپذير است.

وَ قَالَ عَليٌّ 7: اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمنينَ فَإنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسنَتهمْ.

نهج‌البلاغة ص 529 ح 309.

حضرت علي 7 فرمودند: از گمان‌هاى مؤمنين بپرهيزيد كه بيقين خداوند متعال حق را در زبان آنان قرار داده است.

و در عباراتى زيبا ديلمى در ارشاد القلوب به بيان مطلب مى‌پردازد:

وَ رُويَ عَنْ أُوَيْسَ رَحمَهُ اللَّهُ لَمَّا قَصَدَهُ حَيَّانُ بْنُ هرم، قَالَ لَهُ حينَ رَآهُ: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَخي حَيَّانَ بْنَ هرم، فَقَالَ لَهُ: منْ أَيْنَ لَكَ مَعْرفَتي وَ لَمْ تَرَني؟ فَقَالَ لَهُ: الْمُؤْمنُ يَنْظُرُ بَنُور اللَّه.

وَ إَنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤمنينَ تَسْأَمُ كَمَا تَسْأَمُ الْخَيْلُ وَ الْفرَاسَةُ أَنْوَارٌ سَطَعَتْ في الْقُلُوب بحَقَائق الْإيمَان وَ مَعْرفَةٌ تَمَكَّنَتْ في النُّفُوس فَصَدَرَتْ منْ حَالٍ إلَى حَالٍ حَتَّى شَهدَت الْأَشْيَاءَ منْ حَيْثُ أَشْهَدَهَا سَيِّدُهَا وَ مَوْلَاهَا فَنَطَقَتْ عَنْ ضَمَائر قَوْمٍ وَ أَمْسَكَتْ عَنْ آخَرينَ وَ الْفرَاسَةُ أَيْضًا نَتيجَةُ الْيَقين وَ طَريقُ الْمُؤْمنينَ.

وَ سُئلَ النَّبيُّ 6 عَنْ قَوْله تَعَالَى: فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ‌ قَالَ: يَقْذفُ في قَلْبه نُورًا فَيَنْشَرحْ وَ يَتَوَسَّعْ.

وَ التَّفَرُّسُ منْ خَوَاصِّ أَهْل الْإيمَان، سَطَعَتْ في قَلْبه أَنْوَارٌ فَأَدْرَكَ بهَا الْمَعَانيَ. وَ مَنْ غَضَّ بَصَرَهُ عَن الْمَحَارم، وَ أَمْسَكَ نَفْسَهُ عَن الشَّهَوَات، وَ عَمَّرَ بَاطنَهُ بصَفَاء السَّريرَة وَ مُرَاقَبَة اللَّه تَعَالَى، وَ ظَاهرَهُ باتِّبَاع الْكتَاب وَ السُّنَّة، وَ لَمْ يُدْخلْ مَعدَتَهُ الْحَرَامَ، وَ حَرَسَ لسَانَهُ منَ الْكذْب وَ الْغيبَة وَ لَغْو الْقَوْل لَمْ تُحَطَّ فرَاسَتُهُ.

وَ يَنْبَغي لمَنْ جَالَسَ أَهْلَ الصِّدْق أَنْ يُعَاملَهُمْ بالصِّدْق، فَإنَّ قُلُوبَهُمْ جَوَاسيسُ الْقُلُوب، وَ يَنْبَغي السُّكُونُ مَعَهُمْ لقَوله تَعَالَى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ‌، يَعْني: الْمَعْلُومَ لَهُمُ الصِّدْقُ، وَ هُمْ أَهْلُ بَيْت مُحَمَّدٍ 6، وَ الدَّليلُ عَلَى صدْقهمْ قَوْلُهُ تَعَالَى: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.

وَ الْكذْبُ أَيْضًا رجْسٌ.

وَ قَالَ 6: إنِّي تَاركٌّ فيكُمُ الثِّقْلَيْن مَا إنْ تَمَسَّكْتُمْ بهمَا لَنْ تَضلُّوا بَعْدي كتَابَ اللَّه وَ عتْرَتي أَهْلَ بَيْتي وَ إنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرقَا حَتَّى يَردَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.

إرشادالقلوب ج 1 ص 131.

چنين روايت شده است كه وقتى حيان ابن هرم به ديدار اويس قرنى آمد، تا چشم اويس به او افتاد گفت: سلام بر تو اى برادرم حيان ابن هرم، حيان با تعجب پرسيد: از كجا مرا شناختى با آنكه مرا نديده بودى؟! اويس در جواب فرمود: مؤمن با نور خدا مى‌نگرد.

... فراست و تيزبينى انواريست كه با حقايق ايمان در دلها مى‌تابد و عرفان و شناختيست كه در نفس‌ها مى‌نشيند، از حالتى به حالتى ديگر سر برون آورد و رشد كند تا آنكه شاهد حقيقت اشياء شود [كه سرمنشأ هستى او را آگاه كرده‌] پس سخن از باطن و درون برخى گويد و برخى ديگر را وانهد.

فراست و تيزبينى نتيجه يقين و طريقه مؤمنان است.

از رسول خدا 6 درباره آيه 125 سوره انعام" آنكس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه‌اش را براى پذيرش اسلام، گشاده گرداند" سؤال شد، در پاسخ فرمود: نورى در قلبش نهد پس شرح صدر پيدا كند (و آماده پذيرش حقيقت اسلام گردد) فراست از خصوصيات اهل ايمان است، انواريست كه در قلبشان تابيده و بدان حقيقت را درك كنند.

و كسى كه چشمش را از حرام پوشانيده، مهار نفس را از هوس‌هايش برگرفته، با صفاى درون، مراقبت و توجه به خداى بزرگ، باطنش را آباد كرده و با پيروى از قرآن و سنت، ظاهرش را آراسته، در معده‌اش حرام جاى نداده، و زبانش را از دروغ، غيبت و كلام بيهوده، پاس داشته، اين شخص، فراست و تيزبينيش پايمال نشده است.

شايسته است كسى كه با اهل صدق و راستى مى‌نشيند با آنان با راستى معامله كند كه براستى دل‌هاى آنان جاسوسان قلوبند.

با آنان همواره همنشين بودن سزاوار است به دليل آيه 119 سوره توبه:" اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، تقواى الهى پيشه كنيد و با صادقان باشيد" يعنى آنان كه هميشه قرين صدق و راستى‌اند، يعنى: اهل‌بيت پيامبر 6، دليل بر صدق و راستيشان كلام خداى متعال است كه در آيه 33 سوره احزاب مى‌فرمايد: خداوند فقط مى‌خواهد هر پليدى و گناه را از شما اهل‌بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.

و دروغ نيز رجْس است و اهل‌بيت از آن دورند.

و پيامبر 6 فرمود: به يقين من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى مى‌گذارم كه اگر به آن دو تمسك جوييد هرگز گمراه نشويد، كتاب خدا و عترت من، اهل‌بيت من، و آنان براستى از هم جدا نمى‌شوند تا در روز رستاخيز بر من وارد شوند.

اتَّقُوا فرَاسَةَ الْمُؤْمن فَإنَّهُ يَنْظُرُ بنُور اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ (1)

جامع صغير، ج 1، ص 8.

واز مولاى متقيان على- 7- روايت كرده‌اند:

اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمنينَ فَانَّ اللَّهَ تَعالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى الْسنَتهم (2).

شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 387 كَانَ ابُو الدَّرْدَاء يَقُولُ الْمُؤْمنُ مَنْ يَنْظُرُ بنُور اللَّه منْ وَرَاء ستْرٍ رَقيقٍ (3). احياء العلوم، ج 3 ص 18 [ص 14 احاديث مثنوى‌] (1) از تيز بينى مؤمن حذر كنيد زيرا با نور خداى- عزّ و جلّ- مى‌بيند.

(2) گمان و برداشت اهل ايمان را جدّى بگيريد زيرا خداوند متعال حقيقت را بر زبان آنان جارى مى‌كند.

(3) ابو دردا مى‌گفت: مؤمن كسى است كه از وراى پرده‌اى نازك، با نور خدا مى‌بيند.


[1] - نقص عضوهايى چون نابينايى و ناشنوايى موجب آمرزش گناه هستند. هر نقص عضو ديگرى اين چنين است و به تناسب آن آمرزش گناه را سبب مى‌شود.

اسم الکتاب : احاديث و قصص مثنوى المؤلف : فروزانفر، بديع الزمان    الجزء : 1  صفحة : 190
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست