كنوز الحقائق، ص 34 و خواجه ايّوب در شرح مثنوى اين حديث را مستند آن
شمرده است:
انَّ للَّه عبَاداً يَعْرفُونَ النَّاسَ بالتَّوَسُّم وَ لَهُ
عبَاداً يَعْرفُونَ النَّاسَ بالفَرَاسَة وَ لَهُ عباداً لَهُمْ نُورٌ يَمْشُونَ
في النَّاس كَمَا يَمْشى الْارْوَاحُ في الْاجْسَاد وَ لَهُ عبَاداً يَمْشُونَ في
النَّاس كَمَشْى الْمَرَض في الْاعْصَاب[2].
[ص 24 احاديث مثنوى]
[سنگ گردد لعل ليكن ز آفتاب]
188-
«سالها
بايد كه اندر آفتاب
لعل يابد رنگ و رَخشانى و تاب
... قدما معتقد بودهاند كه آفتاب مواد معدنى
را كامل و رنگ آميزى مىكند. «و علّت وجود اكثر معادن از روى كلّى شعاع آفتاب است
و از روى جزئى كواكب.» عرائس الجواهر، سلسله انتشارات انجمن آثار ملى، ص 15 و با
تفصيل بيشتر، رسائل اخوان الصفاء، طبع مصر، ج 2، ص 92.
(گروهى از بندگان خدا هستند كه مردم را از روى سيما مىشناسند، سپس
اين آيه را تلاوت فرمود: (إنَّ في ذَلكَ لَآيَاتٍ للْمُتوَسّمينَ وَ إنّهَا
لَبسَبيلٍ مُقيمٍ) (سوره حجر آيه 75).
بحارالأنوار 24 123 باب 42- أنهم : المتوسمون
[1] - گروهى از بندگان خدا هستند كه مردم را از روى
سيما مىشناسند.
[2] - گروهى از بندگان خدا هستند كه مردم را از روى
سيما مىشناسند و گروه ديگرى با فراست و تيز بينى، به شناخت مىرسند. گروه سومى هم
هستند كه به كمك نور و روشنى خاصى كه دارند درون انسانها وارد مىشوند همچون وارد
شدن روح در بدن و گروه چهارم كسانى هستند كه با مردم در آمد و رفتند همان طورى كه
مرض در اعصابها روان است.