اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 87
ذلك ميّت الاحياء» خ
87، 119، امام صلوات الله عليه درباره انسان فرموده.
1- انّ مع كل انسان ملكين يحفظانه فاذا جاء القدر خلّيا
بينه و بينه و انّ الاجل جُنَّةٌ حصينة حكمت 201، با هر انسان دو تا فرشته
هست كه او را حفظ مىكنند، و چون مقدّر انسان فرا رسد، او را ميان مقدرّش رها
مىكنند، اجل انسان سپر محكمى است (تا اجل نرسد مرگ نخواهد آمد) و در قرآن كريم آمده (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ
خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ) اين يك واقعيتى است كه به آن
ايمان داريم.
2-
انسان: موجود عجيب. «اعجبوا لهذا الانسان ينظر بشحم و
يتكلّم بلحم و يسمع بعظم و يتنفّس من خرم» حكمت 8، تعجب كنيد از اين انسان
(به بينيد كه اين موجود) با پيهى (حدقه) نگاه مىكند، و با تكّه گوشتى (زبان) سخن
مىگويد و با استخوانى (گوش) مىشنود و از نائى نفس مىكشد، اشاره به عجائب و
اسرار خلقت در وجود انسان است.
اُناس:
اناس
(بضمّ اوّل) و اناسى جمع انسان است كه هر يك فقط يكبار در «نهج» آمده است، انحضرت
به «قثم بن عباس» فرماندار مكّه مىنويسد: «امّا بعد
فانّ عينى بالمغرب كتب الىّ يعلمنى انّه وجّه الى الموسم اناس من اهل الشام العمى
القلوب الصمّ الاسماع، الكمه الابصار... فاقم على ما فى يديك قيام الحازم الصليب» نامه
33، 407، جاسوس من در غرب به من نوشته است كه: گروهى از اهل شام كه كوردل و كر و
كور هستند به موسم حجّ (براى فتنه و فساد و آشوب) اعزام شدهاند (از طرف معاويه)
در حكومت خود با استقامت و با احتياط شديد باش. و درباره خداوند فرمايد: «و الآخر الذى ليس له بعد فيكون شىء بعده و الرادع اناسّى
الابصار عن ان تناله او تدركه» خ 91، 124، «انسان البصر» وسط مردمك چشم است
كه رنگش با رنگ مردمك متفاوت است، يعنى: خدا آن آخرى است كه ما بعد ندارد تا چيزى
بعد از او باشد و مانع است وسطهاى مردمكهاى چشمها را از اينكه باو برسند يا او را
به بينند.
اَنف:
بينى.
چنانكه در رابطه با كمى حكومت مروان فرموده: «أما انّ
له إمرة كلعقة الكلب انفه» خ 73، 102، بدانيد او را حكومتى هست باندازه
ليسيدن سگ
اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 87