اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 519
عليه و
آله نقل كرده كه درباره بعضى فرمود: «فيستحلّون الخمر
بالنبيذ و السحت بالهدّية و الربا بالبيع» خ 116، 220 خمر را نبيذ ناميدن و
حرام را با هديه ناميدن و ربا در با خريد و فروش ناميدن حلال مىكنند. و نيز در
حكمت 417 درباره توبه آمده است.
سحح
سحّ- به
فتح اول- پى در پى كردن:
«سحّ
الماء و غيره: صبّه صّبا متتابعا كثيرا»
دو مورد
از آن در «نهج» آمده است درباره باران فرموده: «ارسله
سحّا متداركا قد اسفّ هيدبه» خ 91، 133 باران را پى در پى و درك كننده
همديگر فرستاد در حاليكه ابرش به زمين نزديك شده بود در دعاى استسقاء فرموده: «و انشر علينا رحمتك... سحّا وابلا تحيى به ما قدمات و تردّ
به ما قدفات» خ 115، 172 رحمت خويش را بر ما بگستران با باران پى در پى و
درشت دانه كه با آن مرده را زنده كنى، و از دست رفته را برگردانى.
سحر
(بر وزن
شرف) نزديك صبح:
«السحر
قبيل الصبح»
اين لفظ
فقط يكبار در «نهج» آمده است به معقل بن قيس رياحى كه فرمانده طلايهاش به صفين
بود نوشت: «و لا تسر اوّل الليل... فاذا وقفت حين
ينبطح السحرا و حين ينفجر الفجر فسر على بركة الله» نامه 12، 372 در اول شب
حركت نكن كه خداوند آنا وقت استراحت قرار داده است، و چون واقف شدى وقتى را كه سحر
گسترده مىشود و يا فجر شكافته مىگردد، در بركت خدا حركت كن.
سحر
جادو.
پنج مورد از آن در «نهج» آمده است در حكمت 400 فرموده: «و السحر حق» چنانكه در
«رقى» گذشت، يعنى سحر حقيقت دارد، افسانه و خيال نيست درباره نجوم احكامى كه
منجمّان از بخت و يا شقاوت كسى خبر مىدهند فرمود: «و
المنجّم كالكاهن و الكاهن كالساحر و الساحر كالكافر و الكافر فى النار» خ
79، 105 منجّم مانند غيبگو و غيبگو مانند ساحر و ساحر مانند كافر است و كافر در
آتش است.
سحق
- به
ضمّ اول- دورى و به فتح آن به شدّت كوبيدن:
«سحقه
سحقا دقّه اشدّ الدق»
سه مورد
از آن در كلام حضرت آمده است درباره لشكركشى مشركان به
اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 519