اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 490
«نهج»
آمده است درباره اهل ضلال فرموده: «كانّهم ائمّة
الكتاب و ليس الكتاب امامهم فلم يبق عندهم منه الّا اسمه و لا يعرفون الّا خطّه و
زبره» خ 147، 205، گويا آنها امامان كتابند و كتاب در جلوشان نيست، از كتاب
در نزد آنها نمانده مگر نامش و نمىدانند مگر خطّ و نوشتنش را. و نيز به معنى صيحه
زدن و راندن با صيحه آيد
«ربره:
انتهره»
درباره
قيامت فرموده: «و ارعدت الاسماع لزبرة الداعى الى فصل
الخطاب» خ 83، 109، گوشها رعد زده مىشوند به فرياد دعوت كننده به قضاوت
حقّ.
زبير
پسر
عوّام، صحابى مشهور است و او عمّهزاده رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و على 7 بود، زيرا كه از صفيّه دختر عبد المطلب به دنيا آمد، او در جنگ جمل نادم شد
و از بصره بيرون رفت، ابن جرموز او را در راه كشت و شمشيرش را محضر على 7 آورد، حضرت با ديدن شمشير فرمود: «سيف طالما
جلى الكرب عن وجه رسول اللّه» اين شمشيرى است كه بسيار وقت غصّه رسول خدا
را بر طرف كرده است و بعد فرموده: «قاتل ابن صفيّة فى
النار» قاتل پسر صفيّه در آتش است، به هر حال نام او چهار بار در «نهج»
آمده است.
يكدفعه
درباره عبد اللّه بن زبير كه از اشقيا و از دشمنان آن حضرت بود فرمود: «ما زال الزبير رجلا منّا اهل البيت حتّى نشأ ابنه المشئوم
عبد اللّه» حكمت 453، زبير پيوسته مردى از ما اهل بيت بود تا پسر شومش عبد اللّه
بزرگ شد و پدرش را از ما جدا كرد. به معاويه مىنويسد: «و
ذكرت انّى قتلت طلحة و زبير و شردّت عايشة و نزلت بين المصرين و ذلك امر غبت عنه»
نامه 64، 454، نوشتهاى كه من طلحه و زبير را كشتم و عائشه را راندم و در ميان
كوفه و بصره نازل شدم، اين كارى است كه تو در آن نبودهاى... و نيز در نامه اول،
363 به اهل كوفه مىنويسد: «و كان طلحة و الزبير اهون
سيرهما فيه الوجيف و ارفق حدائهما فيه العنيف» طلحه و زبير آسانترين راه
رفتنشان درباره (قتل عثمان) سريع و آرامترين آوازشان شديد بود و نيز در خ 31، 74
به عبد اللّه بن عباس مىگويد: «و لكن الق الزبير
فانّه الين عريكة» كه در «حجز» گذشت.
اسم الکتاب : مفردات نهج البلاغه المؤلف : قرشی، سید علی اکبر الجزء : 1 صفحة : 490