responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى    الجزء : 1  صفحة : 80

آغل گوسفندانشان قرار دهند. هنگامى كه آنان داخل غار شدند، نخست آن جوانان را نديدند و خداوند آنان را در زمان مقرّر بيدار كرد. آنان پس از بيدارى، هنوز از خطرى كه از آن گريخته بودند، بيم داشتند، پس راه احتياط پيش گرفتند و يكى از دوستان خود را براى خريدن غذا، به شهر فرستادند، اما سكه‌ها براى فروشنده ناشناس آمد و او را نزد حاكم برد. آن‌جا بود كه همه چيز روشن شد. آن جوانان 309 سال خفته بودند و در اين مدت، بت‌پرستى رخت بربسته و يكتاپرستى جانشين آن شده بود. فرمانروا از وجود اين ياران در غار بسيار شادمان شد؛ زيرا مدتى بود مردم درباره برانگيخته شدن مردگان با جسم و روح، ترديد داشتند و برانگيخته شدن آنان اين عقيده را تأييد كرد.

چيزى از بازگشت اين جوان به غار نگذشت كه خداوند دوباره آنان را رهسپار ديار باقى كرد، سپس مردم آمدند و بر آرامگاه آنان مسجدى بنا كردند.

در اين‌جا چند پرسش وجود دارد:

1. مكان حادثه اصحاب كهف‌

اين حادثه در كجا رخ داد و نام شهرى كه جوانان از آن‌جا گريختند و پناهنده غار شدند، چه بود؟ ابن عاشور مى‌نويسد:

نظر معروف اين است كه آن شهر «ابْسُس» از توابع «طَرَسوس»[1] ميان حلب، ارمنستان و انتاكيه است.

اين‌شهر با «افسوس»- كه از شهرهاى يونان است وبه‌سبب وجود معبد مشترى در آن، مشهور است- تفاوت دارد. نزديكى اين دو نام، برخى مورخان و مفسران را دچار اشتباه كرده است. شهر افسوس،


[1] . شهرى در جنوب بخش آسيايى تركيه است( قيليقيا). پولس در اين شهر زاده شد و مأمون آن را در سال 788 ميلادى فتح كرد و در همان‌جا به خاك سپرده شده است.

اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى    الجزء : 1  صفحة : 80
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست