اسم الکتاب : قصه در قرآن المؤلف : معرفت، محمد هادى الجزء : 1 صفحة : 120
قوت گيرد و
فتنه و آشوب بهپاخيزد و درياى بلا و شرارت به تلاطم آيد و سد «يأجوج و مأجوج» بر
روى شما گشوده شود. بهزودى خداوند مظلوم را يارى خواهد كرد و واضح است كه از
ظالم، انتقام ستانده خواهد شد و ناگزير، آفريدگار قديم و فرمانرواى حكيم، سرّ
ربوبيت و نشانههاى عدل خود را در ميان بندگانش آشكار مىكند. هر حركت و نيرويى به
كمك اوست و از او اميد يارى مىرود. به زودى، از كيفر كردارتان شگفت زده خواهيد شد
و يأجوج و مأجوج از هر سو بر شما خواهند تاخت ....[1]
بين
مغولستان و خوارزم، منطقه پهناورى وجود داشت كه فرمانروايان قراختائيان بر آن حكم
مىراندند و ماوراء النهر (سمرقند و بخارا) در كنترل آنان بود.
اين
منطقه مرز ميان مغولها و خوارزمها بود. سلطان محمد خوارزمشاه تصميم گرفت كه اين
منطقه را تصرف كند و به سرزمينهاى وسيع خود ملحق سازد. اين كار در سال 607 ه. ق
انجام گرفت و در سال 612 ه. ق خوارزمشاه از شهر «جند» به سوى خانههاى قبايل قپچاق
پيشروى كرد و در آنجا با سپاهيان «جوجى»، پسر چنگيزخان رو به رو شد. او برخورد
ملايمى داشت و به خوارزمشاه خبر داد كه براى جنگ نيامده، بلكه مىخواهد آتش فتنه
برخى از ياغيان را خاموش كند، اما سلطان خوارزم از روى غرور بىجا، تصميم به جنگ
با وى گرفت. جوجى، شبانه از محل گريخت و به پدرش خبر داد كه خوارزمشاه تصميم جنگ
با وى داشته است.
شيخ
طنطاوى در اينجا مىافزايد: وقتى پادشاه خوارزمشاهيان با دولتهاى ماوراء النهر
جنگيد، مردم از پيروزى او خوشحال و شادمان شدند، اما در آن زمان دو دانشمند فاضل
در نيشابور بودند كه مراسم عزادارى براى مسلمانان برپا كردند و